شيک پوش يا بدحجاب؛ زير نگاه وبلاگستان - زیگزاگ

مروری بر واکنش وبلاگ ها به طرح «ارتقای امنيت اجتماعی»
با گذشت نزديک به يک ماه از آغاز طرحی که با نام «ارتقای امنيت اجتماعی» از اول ارديبهشت ماه به اجرا در آمد، بحث های داغ و پرشور درباره رودررويی ماموران انتظامی با کسانی که بدحجاب شناخته می شدند، آرام آرام در وبلاگها فروکش کرد.
با گذر زمان تصور می شد که موضوع داغ «حجاب» از برنامه گفتگوهای وبلاگی کنار رفته و بحثی کم تنش تر درباره طرح تازه نيروی انتظامی، موسوم به «مبارزه با اراذل و اوباش» جای آن را گرفته است.
اما واپسين هفته ارديبهشت، يک حادثه در ميدان هفت تير تهران، وقتی با موبايلهای دوربين دار رهگذران ثبت شد کافی بود تا نه تنها بحث «حجاب و بدحجابی» را بار ديگر به حرف روز وبلاگستان تبديل کند، بلکه اهميت و جايگاه «شهروندان روزنامه نگار» را هم بيش از گذشته، در نظر آورد.
تصوير چهره خونين دختر جوانی که رويارويی اش در ميدان هفت تير با ماموران پليس، تجمع مردم را به دنبال داشت، به فاصله کوتاهی به اينترنت راه يافت و در سايتهای فارسی و انگليسی منتشر شد.
این ویژگی بزرگ اینترنت در زمان حاضر است که مردم را از شهروندان عادی به شهروندانی فعال در فضای وب تبدیل کرده است. شهروندانی که اکنون citizen reporter هستند و به جای آنکه اخبار را از رسانه ها دنبال کنند، خود راوی خبر می شوند.
وجود اینترنت و رسانه های شخصی همانند وبلاگها و فتوبلاگها این مجال را به مردم داده که خود را منتقد، یادداشت نویس، عکاس، فیلمبردار و نویسنده فرض کنند و درباره آنچه پيرامون خود می بينند، به تولید محتوا بپردازند.
وبلاگ نویسان ايرانی در يک ماهی که گذشت، با طرح نظرات موافق و مخالف گفتمانی بزرگ را شکل دادهاند، گفتمانی که در گذشته شفاهی بود و دهانبهدهان میپیچید اما امروز «لینک به لینک» در فضای وب می چرخد.
اگر رسانه ها از بحث يا انتقاد درباره اين طرح محروم شدهاند، این مردم هستند که در وبلاگهای شخصی مثل یک گزارشگر اجتماعی عمل میکنند. اگر رسانههای تصویری بنا به سیاست های خود در این باره گزارش میدهند، این مردم هستند که با دوربین تلفن همراه تصاویری بر خلاف تصاویر رسانه های اصلی تهیه می کنند و به رسانههای آلترناتیو تبدیل میشوند.
موبايل ها چشم دارند
«سردار جایتان خای کلی خجالت کشیدیم! مامورانتان کجا بودند در جشن پیروزی حزب الله لبنان! گلاب به روتان سردار، بعضی خواهران حزب اللهی بی حجاب در برابر سید حسن نصر الله شادی می کردند! تازه زبانم لال برای هم رنگ شدن با پرچم حزب الله موهایشان را نیز طلایی رنگ کرده بودند!»
این قسمتی از مطلب وبلاگ شمرشناسی است که برای سردار احمدی مقدم فرماندهی نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران نوشته شده و در آن به موضوع حجاب در مناطق شیعه نشین لبنان پرداخته است.
این برای اولین بار نیست که طرح مبارزه با بدحجابی در تهران و سایر شهرها اجرا میشود، اما این برای اولین بار است که شهروندان علاوه بر اظهارنظرهای معمول دست به تهیه عکس و فیلم میزنند و روايت خود را با کمک سايتهای اينترنتی منتشر می کنند.
به نظر میرسد که شهروندان روزبه روز در این زمینه حرفهای تر میشوند. به طور مثال، تنها ساعاتی پس از حادثه برخورد پلیس با چند زن در میدان هفت تیر عکس و فیلم این حادثه در اینترنت منتشر شد و دوباره بحث بر سر نحوه برخورد پلیس با موضوع حجاب را داغ کرد.
فیلم ديگری که در سایت یوتیوب به نمایش گذاشته شده محصول شهروندان خبرنگاری است که با بی تفاوتی مشغول تماشای برخورد پلیس با دختر نشده اند و از این صحنه به طور پنهانی فیلمبرداری کرده اند.
این فیلم خود اکنون به دستاویز مهمی برای بحث در مورد نحوه برخورد پلیس با مردم تبدیل شده است. داریوش محمدپور نویسنده وبلاگ ملکوت در این باره مینویسد: «الآن تکه فیلمی را دیدیم از صحنهی برخورد(!) برادران پلیس با دختری که به تشخیص آنها بدحجاب بود.
«یعنی این همه پلیس هیچ کدامشان وجدان ندارند؟ هیچ کدام اخلاق ندارند؟ هیچ کدام خدا را ناظر بر کار خود نمیبینند؟ نمیدانند تقوا، همین تقوایی که قرآن مدام به آن امر میکند، بسی وسیعتر و بسیار گستردهتر از صلاحدید و مصلحت حکومتهاست.»
معصومه ناصری هم در وبلاگش نوشته است که زنان ايرانی، گرچه «سختگيری های جامعه پدرسالار» را «قورت» داده اند و عرف ديگری در پيش گرفته اند اما «انتشار همین فیلم کوتاه نشان میدهد که این قورت دادن آنقدرها آسان نبوده و دلیریها نیاز داشته است!
«درست است که بعضی از زنان پاچهکوتاه و موی افشان و زلف پریشان یک هفتهای خانه نشین شدهاند تا آبها در میادین اصلی شهر از آسیاب بیفتد اما بسیاری دیگر که من هم چندتاییشان را میشناسم با جسارت و البته با لباس رزم یعنی روسری خوش آب و رنگ کوچک و پاچه کوتاه به خیابان میآیند.»
بحث درباره محتوای عکسهای گرفته شده توسط عکاسان آماتور و حرفه ای نیز همچنان داغ است.
بسیاری از وبلاگنویسان با تحلیل این عکسها از معیارهای دوگانه و چند گانه برخورد ماموران پلیس با مردم انتقاد میکنند.
از جمله این عکسهاعکس زنی است که همراه بچهاش مشغول صحبت با ماموران نیروی انتظامی است. مسیح علی نژاد در این باره نوشته است: «فقط چند ثانیه به این عکس دوست نازنینم نگاه کنید، نه به زنی که حجابش مورد اعتراض خواهران نیروی انتظامی است و اینک مشتهایش، چادر مامور را به نشان التماس در مقابل پله های مینی بوس حامل بدحجابان، گرفته است.
«در امتداد مشت مادر، مشت کوچک ديگری هم به چادر مامور چنگ انداخته است. کودکی که شانه هايش برای اين همه تحقير شدن و تحقير شدن کوچک است اما زير دست و پای مامور مادر، حالا چنان شانه هايش را خم کرده که گويی سنگينی بار فصل سردی از تاريخ، از هم اکنون کمرش را شکسته و دارد ضجه می زند.»
اما برخی دیگر از این عکسها و فیملها دستمایه ای برای طنز شده اند و برخی دیگر نیز بهانهای برای سردون شعر.
خاطرات روزمره
برخی، خاطرات خود را از برخوردهای پلیس با مردم نقل کردهاند. علی معظمی در این باره نوشته است: «رفتم در پارک به فاطمه و مینو ملحق شدم. مینو را بغل گرفته بودم و با فاطمه از میدان آریاشهر میگذشتیم. سربازهای نیروی انتظامی به دختری گیر دادند و کشاندندش طرف ماشینشان. بار اولی بود که شخصاً چنین صحنهای را میدیدم.»
نویسنده وبلاگ یاغی ها نیز ماجرای برخورد ماموران پلیس با او و نامزدش را در خیابان شرح داده است: «مسیر نگاهشو که گرفتم دیدم دوتا مامور انتظامی به طرفمان دارند می آیند. - چرا شما دوتا دست همدیگه رو گرفتین. فکر کردین اینجا شانزه لیزه س؟»
نویسنده وبلاگ سپنترا هم عکس تی شرتی را بر روی وبلاگش گذاشته و نوشته است: «امروز دم متروی میرداماد گرفتنم برای این لباس که نوشته انگلیسی داره و بهم گفتن این لباس ها ترویج فرهنگ غربیه.»
نویسنده وبلاگ باغ بی برگی هم خاطرات شخصی روزانهاش را نوشته است: «اصلا به این فکر نمی کنم که چرا من با روسری و مقنعه و بدون آرایش جرات ندارم به سرهنگ نیروی انتظامی که در جردن راه را بر ماشین ها سد می کند نگاه کنم و رویم را برمی گردانم آن طرف و ته دلم خدا خدا می کنم که گیر ندهد. تنها چیزی که ذهنم را مشغول کرده این است که آن پسره که سرصبحی به قصد متلک گفتن از کنارم رد شد و خودش را مالید به بازویم، گفت بشکه یا خوشگل؟»
معتقد به حجاب منتقد به طرح
عدهای همانند نویسنده وبلاگ شمرنامه به حجاب اعتقاد دارند اما مخالف این طرح هستند. «حزب الله لبنان و جریان شیعی در این کشور (با ریشه فکری امام موسی صدر ...) اعتقاد دارد حجاب "اجباری" نیست و حجاب بر پایه "احترام" و "اختیار" است.»
محمد سجاد جوزدانی هم حجاب «حیامحور» را بهترین نوع حجاب دانسته اما در پایان مطلبش نوشته: «متاسفانه این نوع حجاب با برخورد ، سختگیری و حکومتی کردن مساله حجاب هر روز کمرنگ تر می شود.»
دستگاههای «ناهماهنگ»
برخی نیز با اجرای این طرح موافقند اما معتقدند که همه سازمانها و نهادها باید از این طرح حمایت کنند.
محمد مهدی اسلامی در این باره مینویسد: «ارگانهای قضایی و انتظامی (که ظاهرا تنها نهادهای اجرایی پایبند به آرمانهای انقلاب در این زمینه اند) با برقراری طرحهای کوتاه مدت سعی بر اصلاح بد حجابی جامعه می نمایند و در حالی در خیابان راه بر بدحجابان می بندند که رسانه های فرهنگسازمان به ترویج بدحجابی مشغولند. مگر نه آنکه در همین آخرین جشنواره پنج سیمرغ بلورین وزارت ارشاد در زمان تصدی جناب آقای صفارهرندی به فیلمی رسید که در آن صحنه های مروج ابتذال فرهنگی بسیار است؟»
وبلاگ نويس ديگری نيز که با نام «حاج رضا» می نويسد، میگويد: «آیا نباید خون دل خورد؟ آیا ما امید نداشتیم که با آمدن دولت آقای احمدی نژاد بساط بی بندوباری های فرهنگی برچیده شود. برچیده شدن بساط بی بندوباری تنها به این نیست که قلع و قمع کنیم. یکیش به این (است) که به افراد مبتذل میدان ندهیم.»
فلسفه و مبانی دینی حجاب
معمولا هنگامی که طرحهایی نظیر مبارزه با بدحجابی در جامعه ایران بحث برانگيز میشود، بسیاری از ایرانیان به گفتگو درباره مبانی اسلامی حجاب میپردازند.
در وبلاگستان نیز بحث دراین باره داغ است. کوروش علیانی در این باره مینویسد: «من نمیدانم کی حجاب را با این شکل عام و شاملش واجب کرده است. نه در تاریخ و نه در سیره، گزارشی از چوناین حجابی در مدینه نمیبینی. اگر هم حجاب واجب باشد، این طور شامل نیست. بعد هم، نمیدانم وجوب حجاب را از کجا میآورند. من هم مطهری خواندهام و هم رساله؛ و دارم این را میپرسم. نه در قرآن نشانی از این حجاب میبینم، نه در سیره.»
اما در مقابل، نویسنده وبلاگ «بازهم از سرنو» در این باره مینویسد: «در آیهی ۳۱ سورهی نور، به طور مشخص به حجاب برای زنان امر شده. این واقعیت کتبی-تاریخی را نمیشود نادیده گرفت. ضمناً اسلام فقط به یک کتاب خلاصه نمیشود؛ مجموعهای از احکام و احادیث است که در آنها، نه توصیه بلکه "امر" به حجاب، مشخص و برجسته است.»
مهدی جامی نویسنده وبلاگ سیبستان هم در اين بحث داخل شده و به این نکته اشاره کرده است: «ریشه مبارزه با پوشش دختران با آن آیین دفن کردن فرزند دختر در عصر جاهلیت یکی است. تعارف نکنیم. همه حرفها بهانه است. نه خدا خواسته نه قرآن نه اسلام نه پیامبر. اصلا گوش ما به کدام حرف قرآن و خدا و پیامبر باز است که به فرض به این یکی باشد. سر تا پامان ضدیت با دین اسلام و صلح و آرامش است.»
معیارهای برخورد پلیس با مسئله حجاب
از جمله بحث های داغ در مورد حجاب، معيارهای برخورد پليس با مردم است که برخی آن را «دوگانه يا چندگانه» می دانند.
نویسنده وبلاگ «از پشت یک سوم» در این باره نوشته است: «مشکل از اونجایی شروع میشه که برای این موضوع، شاید مثل خیلی از موضوعات دیگه اجتماع، تعریف درست و استانداردی وجود نداره. یه روز بصورت متری، مانتوها و روسریها و پاچه شلوارها تنگ و کوتاه میشه و آب از آب تکون نمیخوره و یه روز حتی یک سانت کوتاه و بلند شدن و عقب و جلو رفتن روسری خانمی میشه یه قضیه پیچیده و لاینحل و یه معضل اجتماعی و بابتش باید کلی پیرهن و شلوار و بلوز رو تیکه پاره کرد!»
در این باره محمد علی ابطحی معاون رئیس جمهور سابق ایران معیارهای دوگانه برخورد با زنان را نقد کرده است. نویسنده وبلاگ وب نوشت مینویسد: «فصل تابستان نزدیک است و دوباره مسئله خانم ها و بد حجابی ستیزی آغاز شد، مثل هر سال.
«اما بیشتر این خانم ها که قرار است با بی حجابی آنان مبارزه همه جانبه شود، کسانی هستند که در ایام انتخابات عزیز می شوند و می توان آنان را با همان قیافه ها در تلویزیون دید که در مرود لزوم شرکت در انتخابات با آن ها مصاحبه می شود.»
مسئله انتخابات و تبليغات انتخاباتی که در يادداشت «وب نوشت» به آن اشاره شده است، مورد توجه ساير وبلاگ نويسان هم قرار دارد؛ کسانی که با بازنشر مصاحبه انتخاباتی محمود احمدی نژاد، رئيس جمهور ايران، يادآوری می کنند که او، هنگام رقابت با نامزدهای اصلاح طلب، تاکيد داشت که پوشش و ظاهر جوانان، «مسئله اساسی کشور» نيست.