دانشجوی دکترای بیابان در دانشگاه شیراز

از امسال پذیرش دوره دکترای بیابان در دانشگاه شیراز آغاز شد. به دفترچه کنکور و اطلاعیه های بعدی پذیرش استاد محور مراجعه نمائید.
از امسال پذیرش دوره دکترای بیابان در دانشگاه شیراز آغاز شد. به دفترچه کنکور و اطلاعیه های بعدی پذیرش استاد محور مراجعه نمائید.
خیلی وقت بود چیزی اینجا ننوشته بودم. الان اینجا مینویسم که خیلی از بزرگوارانی که قبلا در لیست خبرنامه این وبلاگ بودند درجریان قرار بگیرند و کمک کنند به بهبود حال محیط زیست این دیار کهن.
جشنواره ملی استارتاپی حرفه سبز از اسفند کلید خورد البته کارهاش از تابستان 1400 ولی شروع پذیرشش از اسفند 1400.
الان در فاز کارگاهها هستیم.
کارگاههای محیط زیستی تحت عنوان شبانگاه داغ و کارگاههای کسب و کار که از 7 خرداد 1401 شروع شده وتا مرداد ادامه دارد.
استفاده رایگانه و 52 استاد و خبره محیط زیست سخنرانی خواهند نمود و فیلم و...
برای مشاهده و همرسانی روی لینک رویداد کلیک کنید. دوشبنه شب 16 / 3 ساعت 8 شب یکی دیگر از شبانگاه ها ست که آنلاینه و از همه جای دنیا میشه دیدش.
وظیفه همه ایرانیان است تا با استفاده از تمامی روش های مدنی و مسالمت جویانه، نارضایتی خویش را از عملکرد دولت ترکیه در کاهش حقآبه دجله و فرات و تشدید سدسازی و نیز از عملکرد دولت عربستان در رهاسازی اراضی کشاورزی که قبلا آنها را با آبهای فسیلی آبیاری می کرده و اینک و پس از اتمام منابع آب فسیلی آن به چشمه های جدید تولید گرد و خاک بدل شده اند اعلام دارند؛ اقدامی که در صورت مشارکت گسترده در حمایت از این پویش، حتی می تواند به عنوان یک جنایت محیط زیستی و نسل کشی؛ در دادگاه لاهه هم قابل طرح باشد. پویش مردمی نجات میان رودان به همت محمد درویش رییس دفتر مشارکت های مردمی سازمان محیط زیست به راه افتاده، سازمانی که هرگز فولاد مستحکمی مانند درویش را در انبان خود نداشته. ذیلا نامه پویش به دبیر کل محترم سازمان ملل را ملاحظه فرمایید.
با سلام احتراما به استحضار میرساند جمهوری ترکیه در دو دهه گذشته سدهای زیادی در حوضه آناتولی جنوبی و سرچشمه های دجله و فرات ساخته است که گنجایش تنها یکی از این سازه های غول آسا یعنی سد آتاترک روی فرات که در ۱۹۹۲ آبگیری شد به ۴۸ میلیارد مترمکعب می رسد. همچنین ساخت سد ۱۰٫۴ میلیارد مترمکعبی ایلی سو روی سرشاخه های دجله از دسامبر ۲۰۱۴ در دست نجام است.
ساخت این سدها، نظام آبشناختی دو رودخانه بزرگ دجله و فرات را به شدت متاثر و مختل کرده و می کند و به متروکه شدن چندین میلیون هکتار از اراضی کشاورزی در کشورهای سوریه و عراق انجامیده و بحرانی جدی در پایاب آنها یعنی هورالعظیم بوجود آورده است؛ بحرانی که سبب شده تا تالاب راهبردی هورالعظیم به بزرگ ترین کانون بحرانی ریزگرد در منطقه بدل شود.
جوامع بومی و مردم سوریه، عراق و ایران؛ یعنی: خاستگاه کهن ترین تمدنهای جهان چون ایرانی، سوری و بین النهرین، به شدت از اثرات ویرانگر این سدها آسیب دیده و می بینند.
ادامه روند ویرانگر سدسازی دولت ترکیه و مهار آب این دو رودخانه، گذشته از نابودی کشاورزی و تشنگی روستاها و شهرها در میان رودان، طغیان پدیده گرد و غبار در باختر ایران را هم پدید آورده و پیوسته تشدید می کند؛ فرآیند ویرانگری که نه تنها سلامت که فعالیت های تولیدی و روزمره مردم را تهدید کرده و آبادبوم های انسانی را به سمت متروکه شدن سوق می دهد.
پیامدهای ویرانگر سدسازی در ترکیه نه تنها به فجایع انسانی ناشی از جنگ تحمیلی در سوریه و عراق دامن زده و حقوق بشر را تهدید میکند، که همچنین با مفاد کنوانسیون مقابله با بیابانزایی، و بیانیه حقوق جوامع بومی سازمان ملل آشکارا مغایرت تام دارد.
چنین است که ما امضاکنندگان زیر از سازمان ملل متحد و یونسکو درخواست رسیدگی به وضعیت نگران کننده حقابه جوامع بومی مولد در حوضه آبخیز دجله و فرات را داریم و خواهان احیای دوباره میان رودان از طریق گشودن دریچه های سدهای آناتولی جنوبی (بویژه سد آتاترک) و جلوگیری از ساخت و آبگیری سدهای در دست ساخت (به ویژه سد ایلی سو) هستیم.
⭐️ برای امضا این نامه کافی است نام، نام خانوادگی و رایانامه خود را وارد و کلمه sign را کلیک کنید:
آبخوانشهر؛ کشتی نوح بیآبنشینها
سیدآهنگ کوثر
نوح نهصد سال دعوت مینمود دایما انکار قومش میفزود/ هیچ از گفتن عنان واپس کشید؟ هیچ اندر غار خاموشی خزید؟
مولوی
«به نوح وحی شد که از قوم تو، جز آنان که ایمان آوردهاند، دیگر کسی ایمان نخواهد آورد؛ بنابراین، از کردارشان غمگین نباش (36) و کشتی را تحتنظارت و وحی ما بساز و ستمکاران را شفاعت نکن که آنان غرق خواهند شد (37) آنگاه به ساختن کشتی مشغول شد؛ هروقت دستهای از اشراف قومش بر او میگذشتند مسخرهاش میکردند؛ میگفت: چنانچه ما را مسخره کنید ما نیز به همین صورت شما را مسخره خواهیم کرد (38) و بهزودی خواهید فهمید عذاب خوارکننده به سراغ چه کسی خواهد آمد و عذاب دائمی بر چه کسی وارد میشود (39)». (قرآن کریم، سوره هود)
48 سال از رخداد سیل بهیادماندنی کارون در شش بهمن 1347 و 46 سال از خشکسالی دهشتناک 1349 فارس میگذرد. شادروان ناصر گلسرخی، وزیر منابع طبیعی در آن دوران، در گزارشی که در رسانههای گروهی منتشر شد، برآورد کرد که بیشترین «دبي» کارون را در اهواز شش هزار مترمکعب بر ثانیه و خاکی که این نعمت بیمانند پروردگار به خلیج فارس برد افزون بر یکمیلیارد تن بود. آمار درستی را از شمار دامهایی که بهخاطر نداشتن خوراک و بیماریهای پیامد آن از بین رفتند نیافتم؛ اما از یکمیلیون رأس فراتر میرفت. این دو رخداد کممانند برای جوانی که سالها دور از ایران و با زور بازو گذران زیستن را فراهم آورده و به امید خدمتی ارزنده به سرزمینش بازگشته بود، بس گران آمد.
چرا این آب، این ثروت بیمانند، برای تهیه خوراک دام به کار نرفت؟ مگر برای کشت علوفه زمین نداریم؟ مگر دانش انجام این کار را نداریم؟ و بسیاری مگرهای دیگر.
این اندیشه در فروردین 1350 با دکتر پرویز مهدیزاده، رئیس وقت مؤسسه تحقیقات منابع طبیعی، به رایزنی گذاشته شد. نامبرده دستور تهیه طرحی را در این زمینه داد. از آنجا که جوان مزبور دوره کارآموزی سهماههای را در سال 1349 در استرالیا گذرانده و روش دامداری کشاورزان آنجا را پسندیده بود، گسترش سیلاب را برای ایجاد کشتزارها و چراگاههای مشجر پیشنهاد کرد. آقای مهدیزاده خواستار اجرای این پیشنهاد در مورچهخورت اصفهان و نودهک قزوین شد. گروهی نقشهبردار را به مورچهخورت فرستادند و نقشه پستیوبلندی زمینی 500 هکتاری را با خطوط میزان منحنی 50 سانتیمتری تهیه کردند؛ اما طرح مورچهخورت به دلایلی اجرا نشد.
روز 21 آذر1351مسیر نهر آبرسانی و مکان نهرهای گسترشی نخستین شبکه پخش سیلاب برای آبیاری علوفه در چراگاه پژوهشی نودهک قزوین نشانهگذاری شدند. شادروان منوچهر فقیهعبداللهی خاکبرداری نهرها را با بهرهوری از یک دستگاه بولدوزر D4 آغاز کرد. بارش برف و سرما ادامه کار را به بهار 1352 کشاند. نخستین سیل در تاریخ 19 خرداد 1352 در پهنه 20 هکتار گسترش یافت.
پیروزی انقلاب اسلامی و نیاز ایران به گندم و گوشت قرمز، «گروهک پخش سیلاب» را در بهمن 1358 به جونگان ممسنی روانه کرد. بالاآمدن سطح آب چاه «زبیر شهریور» در بهار 1359نقش آبیاری سیلابی را در تغذیه آبخوان دهکده پودونک آشکار کرد.
هزینهکردن نزدیک به هشتمیلیون ریال برای احیای کاریز دهکده بیشهزرد گربایگان به وسیله جهاد سازندگی فسا و بیفایدهبودن آن، اندیشه آبیاری سیلابی ذرت علوفهای را در جهادگران بیدار کرد و دو نفر از ایشان را به کارگاه گسترش سیلاب گویم کشاند. بازدید 16 آبان 1361 از گربایگان، با همراهی دکتر بهروز ملکپور، بیهودگی کاشتن ذرت را در شن روان و آبیاری آن را با سیلاب، روشن کرد. چاره کار آبیاری سیلابی چراگاه و از این راه، تغذیه مصنوعی آبخوان بود.
بنای شبکه بیشهزرد یک در بامداد هشت دی 1361 آغاز شد. نخستین سیل در 29 و 30همان ماه مهار شد. کاهش شوری آب چاه دهکده مزبور در نیمه بهمن 1361 سیلابگستران را به پیامدهای نیکوی کارشان امیدوار کرد.
امروز که 34 سال از آغاز کار در آنجا میگذرد و نزدیک به 116 سیل گزارششده، مهار شده، حدود 300میلیون مترمکعب آب در پهنه دوهزارو 34 هکتار گسترش یافته و بین 171 تا 225 مترمکعب آن (بسته به برآوردهای متفاوت)، نزدیک به دوبرابر گنجایش آبگیر سد لتیان پیش از رسوبگیری، به دو آبخوان بیشهزرد و رحیمآباد پیوسته است، میتوان ادعا کرد که آبخوانشهر کشتی نوح بیآباننشینها و آبخوانداری روشی درست برای آبادسازی زیستگاه گروهی خواهد بود که به زندهماندن خود علاقهمندند.
سدسازان و خوشهچینان سالها آبیاری سیلابی و تغذیه مصنوعی آبخوانها را به تمسخر گرفتند. به گفته وزیر نیرو، 76میلیارد مترمکعب ظرفیت آبگیرهای ساختهشده است درحالیکه تنها 44 میلیارد مترمکعب آب را برای انباشتن آنها داریم. اکنون که بیشتر آبگیرهای انسانساز تهی از آبند و گل سرسبد آنها، گتوند، آینهای است که با شکستن آن خود را بیگناه جلوه میدهند، بهتر نیست که دانایی نیاکانمان را باور کنیم و بپذیریم که کشاورزی آبیانه برای بخشی از زیستگاه ایرانیان بخردانه نیست؟ هیچ به خاطر مبارک سیاستگذاران ما خطور کرده است که چرا بیش از یکسوم مردم ما در سده 19 میلادی کوچرو بودهاند؟
افلاطون در سههزار سال پیش فهمیده بود که ملتی شادند که شاه آنها فیلسوف باشد یا شاه فلسفه بخواند؛ و سیدآهنگ کوثر میگوید: «سیاستگذاران خشکبومها بایستی بومشناسانی* خبره باشند، یا سخنان چنین خردمندانی را به گوش جان بنیوشند. ایشان بایستی برنامههای سازندگی کشورشان را بر پایه مدیریت پایدار منابع طبیعی مرز و بومشان تهیه و اجرا کنند».
چنانچه بپذیریم سرهنگ رضاخان قزاق را انگلیسها به تخت شاهنشاهی نشاندند و همانها برای ایجاد امنیت، بهویژه در مناطق نفتخیز، اسکان عشایر را به او دستور دادند، دانشمندی از همان سرزمین، در کتابی که به خواهش پسرش و با سرمایهگذاری ایران، در دانشگاه کمبریج نگارش یافته است (Sunderland، 1968)، چنین میفرماید:
«[با توجه به] شرایط زیستمحیطی ایران- پستی و بلندی، خاک، اقلیم و منابع آبی- و با نگرشی ژرف به شرایط بومشناسی بیشتر پهنه کشور، دامداری کوچنده پاسخی شایسته برای بخشی بزرگ از ایران بوده و در آنجا روش اقتصادی توجیهپذیرتری بهتر از آن و سازمانهای اجتماعیاش، وجود ندارد. با عنایت به دردسترسنبودن آب فراوان برای آبیاری، دشوار است که بتوان گزینهای بهتر را برای پاسخ انسان به چنین شرایط بومشناسی که بتواند از منابع طبیعی موجود بیشترین بهره را برده و همزمان رفاه جوامعی گسترده و رفتارهای اجتماعی پیچیده ایشان را فراهم آورد، تصور نمود».
ویلیام بلیک (1752 تا1827میلادی) گفته است: «برای سروری بر طبیعت بایستی از آن اطاعت کرد».
شادروان محمد بهمنبیگی، از طایفه عمله ایل قشقایی، با ایجاد مدارس عشایری در چادرهای سفید (عشایر فارس در چادرهای سیاهی که از پشم بز بافته میشود زندگی میکنند) انقلابی بیمانند را پایهگذاری کرد. هدف والای این بزرگمرد، بازگرداندن دانشمندان و کارشناسان به ایل و کوشش ایشان در بهترکردن زندگی عشایر بود. شوربختانه، کمتر درسخوانده کوچندهای به زندگی پیشین بازگشته است. هرچند اکنون بسیاری از پزشکان، مهندسان، قاضیان، استادان دانشگاه، و...، فارغالتحصیلان سفیدچادرها بودهاند و در خدمت جامعه هستند، آرزوی بهمنبیگی را برنیاوردهاند.
از آبخوانشهر زیاد دور نشویم؛ اوضاع آبی ایران رقتبار است. استادان دکتر کاوه مدنی، دکتر امیر آقاکوچک و دکتر امیر میرچی در مقاله «خشکسالی اجتماعی- اقتصادی ایران: دشواریهای ملت ورشکسته آبی» در مجله «مطالعات ایرانی» به تفصیل درباره آنچه ما را به این خاک سیاه نشانده است سخن گفتهاند، هرچند این بزرگواران به اسکان عشایر و برخی پیامدهای منفی باسوادشدن آنها اشارهای نکردهاند.
آفتاب، باد و کمی رطوبت هوا در بیشتر سرزمین ما موجب تبخیر بسیار میشود، این رخداد ناگزیر دزد پنهان آبهای سطحی است. میانگین سالانه تبخیر در ایران افزون بر دو متر است. به زبان ساده، از آبگیری که پهنه آن یک مترمربع باشد سالانه دو مترمکعب (دو هزار لیتر) تبخیر میشود. سازمان ملل متحد کمترین نیاز آبی روزانه یک انسان را 20 لیتر برآورد کرده است؛ بنابراین، 7/3 مترمربع از یک آبگیر در ایران نیاز آبی سالانه یک نفر را بر اثر تبخیر از دست میدهد. سازندهای فرسایشپذیر که بیشتر پهنههای آبخیزهای ما را پوشاندهاند، موجب گلآلودگی سیلاب میشوند و آبگیر سدها را بهتدریج از رسوب انباشته میکنند و از گنجایش آبگیری آنها میکاهند.
دکتر گوردن سیتون، استاد اقتصاد بینالملل در دانشگاه ایالتی اورگن، از سیاستمداری هندی پرسیده بود: «بهتر نبود که به جای تاجمحل سدی میساختید؟» پاسخ این بود: «آبگیر سدهایی که پس از بنای تاج محل بناکردهایم از گل انباشته شدهاند، درحالیکه تاج محل برای ما جهانگرد میآورد».
گسلهایی بیشمار سرزمین ما را فراگرفتهاند. به گفته شادروان استاد دکتر قدرتالله فرهودی، بیشتر سدهای ما روی گسلها، یا در نزدیکی آنها، بنا شدهاند. کمترین زیان گسلها آبدزدی و ترسناکترین آنها زمینلرزه است که پایداری سدها را به مخاطره میاندازد. سد سلمان فارسی در نزدیکی گسلی چشمگیر ساخته شده است. پیداشدن غاری بزرگ در تکیهگاه سد سبب شده هیچگاه بیش از یکسوم آبگیر آن انباشته نشود. باید به خدا پناه برد که زمینلرزه 6/9 در مقیاس ریشتر که در 21 فروردین1351 قیر و کارزین، افزر و روستاهای پیرامون آنها را ویران کرد، تکرار نشود.
آوارگی روستاییان و کوچندگان از جای سد و آبگیر آن، از دیگر زیانهای بنای آن است و بسیاری زیانهای زیستمحیطی، باستانشناسی و....
آیتالله اکبر هاشمیرفسنجانی در 13 اردیبهشت 1375 در ایستگاه کوثر در گربایگان فسا، فرمودند هزاران مخروطافکنه (مانند جای ایستگاه مزبور) در ایران در دسترس هستند که میتوان آنها را آباد کرد و به زمینهای پایاب آنها آب رساند. اکنون که بیش از 20 سال و هشت ماه از این گفتار بخردانه گذشته و با خشکسالیهای پیاپی و کمآبی ترسناکی روبهرو هستیم، نخست دوراندیشی روستازادهای از بهرمان را ارج مینهیم، سپس میپرسیم: چرا اجرای این پیشنهاد به بوته فراموشی سپرده شد؟ چگونه است که از آن پس سدسازی رونق خود را از دست نداد؟ چرا وزارت کشاورزی که خود آغازگر از سرگیری این روش آزمودهشده کهن بود، آن را به همگان نیاموخت؟ شادروان سیدامینالله کوثر، پدر سید آهنگ، در برابر چراهای فرزندانش میگفت: «ارتش چرا ندارد!» اکنون که ایشان به بهشت رفته و ارتش شاهنشاهی نیز دگرگون شده است، شاید بتوان «چرا» گفت و از بزرگی پاسخ شنید.
در نشستی که سالها پیش گروهی از جهادگران با آیتالله حائری، امامجمعه اندیشمند پیشین شیراز داشتند، ایشان یکی از چراها را پاسخ دادند: «گسترش سیلاب ساده است، حسابرسی آنهم ساده است؛ سدسازی پیچیده است، حسابرسی آنهم پیچیده است». دکتر تقی شامخی، استاد دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران، نخستین دیدار ما را، شاید در سال 1362، چنین به یاد میآورد: «هرچه میگویم آب را در بیابانها با هزینه مترمکعبی یک ریال تهیه میکنم، کسی به سخنانم گوش نمیدهد». در همین زمینه، دو مهندس سازههای آبی که در آن زمان با یکی از شرکتهای مهندسی مشاور همکاری میکردند و اکنون جلای وطن كردهاند، به من گفتند «اگر میخواهی کارت رونق بگیرد، بايد از طریق مهندسان مشاور اقدام کنی». پاسخم این بود: هزینه ساختن شبکههای گسترش سیلاب بسیار کمتر از مخارج مطالعاتی است که شما انجام میدهید، ساختن آنها پیشکشتان».
خوشبختانه، آقای مسعود نجابت در پایاننامه دکترای خود، پهنه زمینهای بسیار مناسب برای آبخوانداری را 14/9 میلیون هکتار برآورد کرده است. بزرگترین نعمت زمینی که پروردگار به ایرانیان بخشیده، 42میلیون هکتار اراضی آبرفتی درشتدانه است که گنجایش پنج هزار میلیارد مترمکعب آب را دارند؛ یعنی 11 سال تمام بارندگی ایران را در خود جای میدهند. چنانچه جمعیت و مصرف اسرافگرانه ما ثابت بماند، در صورت انباشتگی آبخوانهای آنها برای 40 سال آب خواهیم داشت.
خشکسالیهای کنونی ناامیدمان نکنند، در تاریخ چندهزارسالهمان خشکسالیها و ترسالیها فراوان رخ دادهاند. هرکس مایل به دانستن آنهاست به کتاب «مهار [کردن] سیلابها و بهرهوری بهینه از آنها»، نگارش سیدآهنگ کوثر، مراجعه کند. تا فرصت باقی است کشتیهای نوح بیآبانی را بسازید. یادتان باشد که داد و ستد آبخوانشهریان بر پایه آب است؛ بنابراین همه کارها بر پایه بهرهوری بهینه از این مایع زندگیبخش انجام میشود.
آبخوانشهر: آرمانشهر کویری
زیستگاه پسندیده نخواهد بود مگر با داشتن سه چیز: هوای پاکیزه، آب فراوان و گوارا، زمین بارور (امام صادق(ع)، تحفالعقول، صفحه 334)**. هوای بیابانها تمیز است؛ آبخوانداری آب فراوان و گوارا را فراهم میآورد؛ گسترش سیلاب گلآلوده شنزارها و کشتزارهای فرسوده را بارور میکند. آلودگی هوا در کلانشهرهای ما بیمارمان کرده است؛ کمبود آب در بسیاری شهرهای ایران رخداده و بهزودی بر شمار آنها افزوده خواهد شد؛ فقط 600 هزار هکتار از کشتزارهایمان از خاکی بسیار خوب برخوردارند؛ 3/6 میلیون هکتار دارای خاکی خوب، 12/8 میلیون هکتار دارای خاکی متوسط، 18/5میلیون هکتار دارای خاکی نامرغوب و 10/2 میلیون هکتار را با خاکی نابارور در دسترس داریم (مسگران و همکاران، 2016). با سه بار گسترش سیلاب و 150 میلیمتر باران یک تن در هکتار و با 14 سال گسترش سیلاب و 330 میلیمتر باران دوهزار و 335 کیلوگرم دانه جو را از شنزار گربایگان برداشتیم. خانهها، برای زندگانی «سبز»، مانند خانههای کهن کاشان و یزد ساخته میشوند؛ بادگیر دارند، آفتاب برایشان برق میآورد. فاضلابشان پس از تصفیه ابتدایی برای آبیاری فضای سبز به کار خواهد رفت. هر تندرستی کار بدنی میکند؛ شعارشان که از قوم اینکا در بولیوی گرفته شده، این است: دزدی مکن، دروغ مگو، تنبلی مکن، تملق مگو. گرچه این پیشنهاد با مزاج جوانان راحتطلب ما چندان سازگار نیست، بهتر است سیاستگذاران ایران در اندیشه فردا نیز باشند. امید است «سواد آبی» ما به آنجا رسیده باشد که داستاننوشتن واژه «مار» تکرار نشود.
*استاد بزرگوار ما، دکتر سیدفرامرز حسینی، دانشگاه شیراز، با یادآوری انگاره گایا که در دهه 70 میلادی به وسیله James Lovelock و Lynn Margulis مطرح شد، واژه بومشناسی را برابر با اکولوژی نمیداند. نامبرده بر آن است که eco از economics گرفته شده و سیاست اقتصادی زیستمحیطی را دربر میگیرد.
** با سپاسگزاری از آیتالله درینجفآبادی که این گفتار بخردانه را یادآوری فرمودهاند.
Mesgaran, M, K. Madani, H. Hashemi, and P. Azadi. 2016. Evaluation of land and precipitation for agriculture in Iran. Working Paper 2, Stanford Iran Project, Stanford University, December 2016, https://purl.stanford. edu/vf990qz0340.
Sunderland, E. 1968. Pastoralism, nomadism and the social anthropology in Iran. p. 395-408. In W. B. Fisher (ed.) The Cambridge history of Iran. Volume I, The Land of Iran. Cambridge at the University Press.
http://sharghdaily.ir/?News_Id=112675
بسمه تعالی
دانشکده کشاورزی
بخش مدیریت مناطق بیابانی
دفاع از پایان نامه کارشناسی ارشد
عنوان پایان نامه:
بررسی اثر شرایط بیابانی شبیه سازی شده بر کارایی برخی مالچها در شرایط فرسایش بادی (مطالعه موردی: رس، پلیمر سنتزی، پودر سنگ)
ارائه دهنده:
محمد امیر کوپایی نیا
استاد راهنما:
دکتر سید فخرالدین افضلی
اساتید مشاور:
دکتر سید محمدعلی زمردیان
دکتر مسعود مسعودی
زمان: شنبه 28/10/92
ساعت: 15-13
مکان: کلاس 102 آموزش
افراد مختلفی از سمنها صحبت و خواستها یا گزارشهائی ارائه نمودند. آقای دکتر بیدختی و دکتر کوثر هم به ترتیب از اساتید دانشگاه شیراز و مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان سخنرانی نمودند که سخنرانی آقای دکتر بیدختی می توانست بهتر از این باشد.
توضیح تصویر:
ردیف یک پائین: به ترتیب از راست: مهندس ابراهیمی(مدیرکل سازمان حفاظت محیط زیست استان-دکتر احمدی(استاندار)-دکتر ابتکار(رئیس سازمان محیط زیست کشور و معاون رئیس جمهور)
ردیف دو بالا: من و سایر همکاران
لینکهای مرتبط:
رییس سازمان حفاظت محیط زیست وارد استان فارس شد
حضور خانم دکتر ابتکار در بین اعضای تشکل های مردم نهاد و دانشگاهیان در شیراز
معاون رئیس جمهور از سقوط 63 پلهای محیط زیست ایران در جهان خبر داد
تشکیل جلسه شورای اداری استان فارس به ریاست معاون رییس جمهور
افتتاح سایت شبکه سازمانهای مردم نهاد زیست محیطی استان فارس
نشست صمیمانه ابتکار با تشکل های زیست محیطی استان فارس
معاون رییس جمهوری:توجه به محیط زیست در صدر تصمیم گیری ها باشد
حاشیه های دیدارابتکار با فعالان محیط زیست فارس/ مطالبات مردم را پاسخ دهید
سقوط 63 پله ای کشور در عملکرد حوزه محیط زیست
ابتکار: راستگویی ، پاسخگویی و مدیریت صحیح سرلوحه کار دولت است
مشکل زیست محیطی "ریزگرها" چند سالی است که معضلات زیادی را برای ساکنان مختلف نواحی شهری و روستائی بوجود آورده است. علاوه بر آن مشکلات متعددی در حوزه های کشاورزی، سلامت، محیط زیست، صنعت و غیره را دامن زده است. مشکلاتی که پیش از این وجود نداشته است. در این مقاله سعی شده است با مروری بر مقالات ارائه شده توسط محققان در حوزه های مختلف علمی، همچنین ارائه نظرات مختلف نویسنده مقاله، گذری بر تئوری پیدایش ریزگرد، علت پیدایش این مشکل در ایران، مشکلات ناشی از آن در زمینه های مختلف و در نهایت راه حل پیشنهادی داشته باشد.
خطری که شیراز را تهدید میکند
سید آهنگ کوثر . بنیانگذار علم آبخوانداری
از دریای سرخ تا تنگ سرخ
یادم آمد قصه اهل سبا -کزدم احمق صباشان شد وبا (مولوی)
باد صبا، که برای شیراز از جنوب خاوری (و از روی دریاچه مهارلو) وزیده و حافظ را به سرودن شعرهایی ماندگار برانگیخته، با خشکشدن «دریوی نمک» شیرازیان به دبور، بادی که در دوزخ میوزد، دگردیسی خواهد کرد. از آنجا که باد غالب دشت شیراز از تنگ سرخ میوزد، ساکنان سروستان و روستاهای پیرامون آن بیش از مردم شیراز در معرض آسیبی خواهند بود که سالهاست امان ساکنان اطراف دریاچه آرال را در آسیای مرکزی بریده است.
مواد بیماریزایی که در دریاچه وجود داشته و سالها نیز بهگونه پسماندهای کشاورزی، صنعتی، بیمارستانی و شهری به دریاچه مزبور وارد شده و بر اثر خشکیدگی نزدیک به دوسوم پهنه آن بخشی از مایه فرسایش بادی را فراهم آوردهاند، به راحتی به ریه هر جاندار نفسکش وارد شده و او یا آن را بیمار میکنند. برنامههای نابخردانه سیاستمداران شوروی پیشین و برگرداندن آب رودهای سیحون و جیحون برای کاشتن فرآوردههای کشاورزی، بهویژه پنبه و برنج، در جمهوریهای آسیای مرکزی، زیانهایی جبرانناپذیر را به محیط زیست آنجا وارد ساخته است که روی سیاه بدنامان تاریخ را سفید میکند. و اکنون، در این دوران روشنگری، دلآسودگی گریبان بسیاری از شیرازیان را گرفته و پیروان مکتب «سری را که درد نمیکند دستمال نمیبندند»، و «دیگی که برای من نمیجوشد سر سگ توش» و دست آخر، «صابدیون خرته برون، چکارداری به نرخ نون»، چشم خود را به این فاجعه قریبالوقوع بسته و منتظرند که روزی تقصیر آن را به گردن خدا بیندازند (اگر باورتان نمیشود، نوشتار«وکیل تسخیری خدا: فاجعه طبیعی= پدیده طبیعی» خبر جنوب، 24 مرداد1381، شماره 6075، صفحه16 را مطالعه فرمایید). سد تنگ سرخ، که بنای آن به ظاهر پس از سیل 20 دی 1380 به فکر اندیشمندان ما افتاد، خطری است که ساکنان شیراز را، دستکم به دو صورت، تهدید میکند. نخستین آن، خشکیدگی بخشی بزرگ از دریاچه مهارلو است، چه، سیلابی که اکنون از پسکوهک و دیگر پهنههای آبخیز رودخانه خشک در بالا دست سد به آن میرسد، در آبگیر سد تنگ سرخ مهار میشود. دومی آن، که روزی به ویرانی بخشی از شیراز، به ویژه از شهرک بهشتی تا قصر دشت، میانجامد، ویرانی سد بر اثر نشست آن و به خاطر حلشدن لایههای گچی زیر سد و آبگیرش است. پرشدن محتوم آبگیر سد از رسوب و گذشتن سیل از روی سدی خاکی از دیگر خطرهایی است که شهروندان را تهدید میکند. امید میرود که این خود بهانهای به دوستداران شهرمان ندهد که سد سفیدرود را پس از بیفایده شدن به تنگ سرخ بیاورند!
هر چند نقشه زمینشناسی شرکت نفت (1969) سازند مکان سد و دریاچه را رزک مشخص کرده است، به گفته استاد قدرتالله فرهودی، نام درست آن گچساران است. وجود کوره گچپزی بین شهرکهای بهشتی و حافظ، که ماده اولیه خود را از تپههای مشرف به تنگ سرخ تامین میکند، شاهدی است بر این مدعا. جالبتر آنکه نقشه قصردشت (برگ 6449 II، سال 1334) روشن میسازد که در تنگ سرخ و خاور آن معدن وجود دارد و سنگ گچ بیشترین کانی است که تاکنون در آنجا دیده شده است. به روایت (Wynd &James 1965)، که در تعیین نام سازندهای مناطق مورد نظر کنسرسیوم نفتی ایران کوششی ماندگار کردهاند، گچساران سازندی است از جنبه زمینساختی سست، انحلالپذیر و پاسخگو به تفاوت فشار. به همین دلایل، به ندرت تمام توالیهای آن، که در نمونه کامل گزارش شده است، دیده میشوند. پیامد فشاری دایمی، که بر اثر بازشدن دریای سرخ به سپر عربستان-آفریقا و از زیر خلیجفارس به صفحه ایران وارد میآید، بالا آمدن زمین و تغییر شیب لایههای سازندها، از جمله در کوه دراک، میباشد. رانش لایهای به درازای 130 متر، به پهنای 30 متر و به ضخامت 3 متر در تکیهگاه باختری پل حسینی الهاشمی در دی 1383 دلیلی روشن است بر رخدادن این پدیده؛ راستی، حال پل چطور است؟ پیامد انباشتن آب درپشت سد تنگ سرخ حلشدن گچ در زیر سد و آبگیر آن، نشستن نایکنواخت و شکستن سد، روانگشتن سیلی بزرگ، ویرانی شیراز در مسیر سیل، کشتهشدن گروهی پرشمار و بالاخره دگرگونی لقب شهر ما از خانه دانش به خانه نادانی است. جالب آن است که چنین فاجعهای در 4 مرداد1366در تهران رخ داد که نزدیک به 300 نفر را کشت، زیرگذر میدان تجریش را غرقاب کرد، و757 میلیارد ریال زیان مالی را سبب شد. در جایی که شعور به مرخصی بدون جانشین رفته باشد، خطا و خطا جایگزین آزمون و خطا میشود. به زبان ساده، قرار است بخشی از عوارضی را که به شهرداری شیراز میپردازیم برای بیمارکردن و کشتن شهروندان مصرف شود. به فرض آنکه دانش مهندسی ما به آنجا برسد که سپر عربستان-آفریقا را که سالانه نزدیک پنج سانتیمتر زیر صفحه ایران پیشروی کرده و حدود یک سانتیمتر آن را بالا میآورد، با منع دریای احمر از فراخ شدگی بازداشته و از حلشدن گچ نیز جلوگیری کنیم، یعنی سد تنگ سرخ ویران نشود، مهارکردن سیلاب رودخانه خشک بخشی بزرگ از دریاچه مهارلو را خشکانده و ساکنان سروستان و شیراز را با خطر برخی بیماریهای تنفسی چون آسم و سل و سرطانهای گلو و مری، احتمالا مانند آنچه در مورد دریاچه آرال در آسیای مرکزی رخداده است، روبهرو خواهد کرد. در آن روزها شهرداران، وزیران نیرو، سیاستگذاران، مشاوران، سرمایهگذاران، مهندسان، طراحان، سازندگان و بهگویان احتمالا زنده نبوده و فرزندانمان نیاکان خود را به خاطر خاموشی در برابر کاری نابخردانه و تغییر لقب شیراز به دارالخلافه، لعنت خواهند کرد. سعدی، دو چیز میشکند پشت مرد را تصدیق بیوقوف و سکوت حقوق دار
معرفی جنگل زیبای ابر
جنگل ابر از قدیمیترین و زیباترین جنگلهای ایران است که با گونههای گیاهی و جانوری نادر، یکی از منحصر به فردترین زیستبومهای ایران محسوب میشود. این جنگل در حدود ۵۰ کیلومتری شمال شرق شهر شاهرود در استان سمنان و در مسیر جاده شاهرود به آزادشهر و در استان گلستان در کنار روستای ابر قرار دارد. به دلیل این که در اغلب مواقع فضای این جنگل را اقیانوسی از ابر فراگرفته به این نام مشهور است. در این جنگل ابرها آنقدر به درختها نزدیکند که بهنظر میرسد جنگل بر روی ابرها سوار است و میتوان در میان ابرها گشت و گذار کرد و به باور بسیاری از گردشگران یکی از زیباترین چشماندازهای طبیعت ایران محسوب میشود.
جنگل ابر به سه دلیل برای دنیا اهمیت دارد
اول این که قسمتی از جنگلهای باستانی هیرکانی است و گیاهان دارویی کم نظیری دارد.
دوم اکوتن این ناحیه دارای اهمیت است؛ یعنی مرز میانبند بین دو اکوسیستم منطقه نیمه بیابانی و جنگلی است. به طوریکه میتوان در جنگلهای این ناحیه درختان سوزنیبرگ را در کنار درختان پهنبرگ دید که این امر در گونههای جانوری هم تاثیرگذار بوده است.
سوم جغرافیای خاص منطقه که دو منطقه کم ارتفاع و بلند را در کنار هم قرار داده است دارای اهمیت است؛ بهطوری که شاهد تشکیل اقیانوس ابر در این منطقه هستیم که پدیده کم نظیری در دنیا محسوب میشود
افزون بر زیبایی طبیعی و اقیانوس ابرهای در دسترس، مشخصات کم نظیری مانند وجود گونههای متفاوت گیاهان چوبی به همراه گونههای گیاهی بسیار نادری مانند راش، بلوط، توسکا، نارون، گیلاس وحشی، بارانک، سرخدار، نمدار و مانند آنها این قابلیت را پدید آورده که این اراضی همچون موزهای زنده برای جذب گردشگران داخلی و خارجی مورد استفاده قرار بگیرد. بخشی از گردشگران خارجی این منطقه، گیاه شناسانی هستند که برای دیدن گونههای نادر گیاهی موجود در جنگلهای هیرکانی به ایران میآیند و دسته دوم، گردشگران عمومی هستند که اغلب از کشورهای آسیای میانه و خاورمیانه میآیند. جنگل زیبا و خوشآب و هوای ابر با ۳۵ هزار هکتار وسعت در ادامه جنگلهای سرسبز شمال کشور است. این جنگل مانند تاجی بر بلندی رشته کوهها در امتداد قله ۴ هزار متری شاهوار و بعد از عبور از باغهای بسطام خودنمایی می کند.
ارتفاع زیاد جنگل از سطح دریا، پایین بودن دما در فصل گرما و وجود چشمهسارهای فراوان و پوشش جنگلی متنوع از شاخصههای این جنگل است. جنگل ابر درمحلی واقع است که از ضخامت کوههای البرز کاسته میشود و ابرهای گرفتار در پشت این دیواره از لابهلای درهها به سمت جنوب سرازیر میشوند؛ به همین خاطر تقریباً از بعدازظهر تا نیمههای شب با سرد شدن هوا چنان مینماید که جنگل به روی ابرها سوار شده است. مجاورت دو ناحیه کم فشار و پرفشار (دشت گرگان و منطقه ابر) باعث شده هر وقت زمین انرژی میگیرد ابرها جابهجا شوند و بهنظر برسد که ابرها از آسمان به زمین میآیند. این اتفاق منطقه ابر را دگرگون کرده و آب و هوایی متفاوت از سراسر سمنان به آن داده است. قدمت این جنگل مربوط به جنگلهای هیرکانی است که جزو به بقایای دوران سوم زمینشناسی است. نزدیکی در مجاورت روستاهای ابر، شیرینآباد و خاک پیرزن واقع شده و تقریباً مرز استان سمنان و استان گلستان است. وجود ۸۵ نوع گونه گیاهان چوبی به همراه گونههای گیاهی نادر مانند نارون، بارانک، سرخدار و مانند آنها جنگل ابر را به موزهای طبیعی تبدیل کرده است. آب و هوای خاص این جنگل، درختان متفاوتی را در خود پرورش داده که برخی از این درختها با شکل خاص خود روی زمین خزیدهاند و منظره زیبایی پدید آوردهاند. جنگل ابر یکی از بانکهای گیاهان دارویی سرشار در کشور شناسایی شده است، که همه ساله مشتاقان و علاقه مندان را از گوشه کنار جهان به سوی خود دعوت میکند. در قسمتهای جنوبی جنگل، یعنی قسمتی که به روستاها نزدیک تر است پوشش گیاهی تنک دیده میشود. در عمق جنگلٰ تپههای پرشیبی وجود دارد که سراسر پوشیده از درختان بلند است. مشهورترین درخت منطقه اورس است. درختی با ریشههای بلند که روی زمین میخزد. مناطق ابتدایی جنگل ابر ییلاق چوپانان گلستانی است، اما در عمق جنگل اثری از انسان دیده نمیشود. درسالهای گذشته طرحی برای احداث جادهای از روستای ابر به شیرین آباد موسوم به جاده ابر از سوی وزارت راه و ترابری مطرح شده و در مواردی اقداماتی نیز برای ساخت این جاده صورت گرفته است که با مخالفت جدی دوستداران و کارشناسان محیط زیست و منابع طبیعی، خبرنگاران و مطبوعات مختلف و همچنین نمایندگان مجلس، سازمان محیط زیست و وزیر جهاد کشاورزی روبرو شده است. کارشناسان این جنگل را لایه حفاظتی زمین و سپری برای حفاظت از منطقه ابر میداند و معتقدند احداث این جاده به جنگل زیبای ابر و اکوسیستم منطقه آسیب جدی می رساند و میتواند این جنگل را که بدون شک یکی از منحصر به فردترین و زیباترین زیست بومهای ایران محسوب میشود با ادامه عملیات راهسازی در این منطقه برای همیشه محو کند. همچنین مستقل از مسئله جاده ابر، طرحی برای ارتقای جنگل ابر به منطقه حفاظت شده از سوی سازمان حفاظت محیط زیست ایران به طور جدی درحال پیگیری است
لینکهای دیگر
تصاوير ديدني از ايران ما: جنگل ابر شاهرود
فیلم مستند تلویزیونی 20 دقیقه ای