یک پاراگراف

گاه نوشته های من

13 رفتار زشت برخی از ایرانی ها!

سید فخرالدین افضلی چهارشنبه دوازدهم تیر ۱۳۹۲، 19:31
برای سال و ماه جدید در جامعه و جمع خودمانی خودتان، پیشنهاد می شود به این نکته ها در رفتار و روابط بین فردی خویش توجه کنید.
البته توجه داشته باشید که در این روزگار، همه حرف خوب می زنند اما آنچه برای دیگران توصیه، نصیحت و سخنرانی می کنند در عمل ناقص اجرا می شود. درست مثل روشنفکری ایرانی، که مثل بعضی چیزهای دیگر در مملکت ما، ناقص متولد شده است؛ مرور رفتار زشتی که به جهت تکرار تبدیل به فرهنگ فردی ما شده است. اما با کنار گذاشتن آنها می توان دنیای جدیدی را برای خود و کائنات ساخت .

1. هیچکس عقل کل نیست

در این جهان و بین مخلوقات خداوند، از شما بهتر نیز وجود دارد. بعضی از ما تصور می کنیم خدا فقط ما را با نهایت درایت و تفکر آفریده است. نشانه دانایی؛ اقرار به نادانی و ناتوانی در برابر دانش حقیقی کائنات است. در بارگاه حضرت عشق، آنها که ندانستند، به نادانی خویش اعتراف کردند اما شیطان که فرشته مغرور خداوند بود به تصور دانایی خویش، جاهلانه عمل کرد.

2. با یک بار دیدن یک نفر، قضاوت نکنیم 

یکی از کارهای زشتی که معمولاً ما انجام می دهیم، قضاوت غیر عادلانه درباره افرادی است که شاید فقط یک بار آنها را دیده باشیم! این نهایت ظلم در حق شخصی است که نمی شناسیمش. آن قدر مطمئن قضاوت می کنیم و به شایعات دامن می زنیم! هیچ اشکالی ندارد که در اظهارنظرهایمان درباره سایرین، عجله نکنیم و برای حرمت و آبروی افراد احترام قائل شویم.

3. کارشناس چند رشته نباشیم 

یک اتفاق زشت در کشور ما خود متخصص انگاری خودمان در زمینه های مختلف است. راستی چرا در بیست موضوع متعدد، یک نفر ثابت احساس می کند که خبره است؟ شاید این نیز شهامت بخواهد که وقتی فردی در موضوعی از ما سوالی پرسید، به او بگوییم که «نمی دانم، بلد نیستم، نیاز به تحقیق و مطالعه دارم».

4. مصرف زیاد، نشان شخصیت هست؟ 

خارج شدن از جاده اعتدال و میانه روی در هر زمینه ای زشت است. خود را اسیر مارک ها و برندها کردن، بسیار زشت است. بعضی از همسران و مادران ما، آن قدر درگیر وسواس تمیزی و مرتب بودن می شوند که فراموش می کنند، روح زندگی خانوادگی شان، در حال مرگ است! درست و به اندازه مصرف کردن را جایگزین بیماری خرید مدل های جدید کنید.

5. همیشه فقط حق با ماست؟ 

همه حق دارند در مسیر احقاق حق خود، تلاش کنند. اما زشتی رفتار برخی از ما این است که همواره حق خود می دانیم که در هر مجادله ای، تصور کنیم حق با ماست. برای لحظه ای به موضوع فکر کنید که چند بار جمله «من اشتباه کردم حق با شماست» را شنیده اید؟ زشت است که فردی همیشه حق را برای خویش بداند!

6. تفریحی، معتاد هیچ چیز نشویم 

خیلی از زشتی های جهان شوخی شوخی جدی می شود. تمام سیگاری ها و معتادان هیچ وقت فکر نمی کردند قرار است در مرداب رفتاری گرفتار شوند که خارج شدن از آن انگیزه مردانه و سلیقه زنانه می خواهد. پس حواس مان به رفقای نارفیق و تفریحاتی که مثل از چاله در چاه افتادن است باشد. این نیز رفتار زشتی است که علیرغم دانستن مان، اما به دلایل مختلف به هر پدیده سرگرم کننده معتاد شویم حتی اگر آن چیز ساعت ها تلویزیون نگاه کردن باشد، که بی تردید به ضرر ماست.

7. فقط منافع خودمان را جدی نگیریم 

همه آنها که زباله اتومبیل خود را در خیابان یا در قلب طبیعت رها می کنند باور دارند که منافع شخصی شان مهمتر از منافع جمعی و ملی است. اگر منافع جمعی ما کمی مهمتر از تامین نیازها و خواسته های خودمان بود بسیاری از کارهای زشتی که تاکنون بعضی از ما انجام داده ایم دیگر اجرایی نمی شد، خلاف های رانندگی سرعت ها و سبقت ها را به خاطر بیاورید. بسیاری از حوادث جاده ای به بهانه و دلیل اجابت منافع آنی و فردی افراد است.

8. به بهانه انجام احکام، اخلاق را فراموش نکنیم 

با آن همه خدای کوچک و بزرگی که بیش از ظهور آخرین پیامبر الهی در مکه وجود داشت و سختگیری بزرگان قریش جهت انجام احکام و رفتارهای خاص مورد نظرشان، چه دلیل موجب ایجاد ضرورت بعثت پیامبر اعظم (ص) و نیز پذیرش دین جدید در بین مردم شد؟ حلقه مفقوده بشر در آن زمان و شاید اکنون، مفهوم «اخلاق» است. اخلاق، دلیل بعثت و ارسال رسالت جدید بوده و هست. حال آیا می شود به بهانه اجرای احکام، اخلاق را کنار گذاشت؟

9. تغییر از دیگران شروع نخواهد شد  

با همه اشکالاتی که اطراف ما وجود دارد اما گروهی فکر می کنند برای اصلاح امور باید اتفاقی از بالا رخ دهد. انگار ما خود نمی توانیم مبنای تغییر باشیم. برای برطرف کردن زشتی نباید به سایرین و تلاش از ما بهتران متکی بود. این نیز یک رفتار زشت است که ما گناه همه ضعف ها را به گردن دیگران بیندازیم و نیز جهت تحول، توقع داشته باشیم که دولت مثلاً افسردگی یا ناآرامی روحی و نداشتن برنامه برای شادی و تفریح پایان هفته ما را تغییر دهد.

10. فردای طبیعت را فدای هوس امروزمان نکنیم  

گاهی برخی از ما فراموش می کنیم که طبیعت، امانت و هدیه الهی برای همه نسل هاست. اما بعضی افراد باور دارند که حرمت یک دیگ براساس جوشیدن یا نجوشیدن برای ما تعیین می شود. کنار دریا، میان جنگل و حتی در کوچه منتهی به خانه مان، بی توجهی به طبیعت و آلودگی زیست محیطی، نوعی خودکشی و دیگر کشی است.

11. دروغ مصلحتی، با هر منطقی مصلحت نیست  

در ادبیات دینی ما بی نمازی، بی حجابی، بی محاسنی و خیلی بدی های دیگر؛ دشمنی با خدا و بدترین گناه، ذکر نشده بلکه دروغ و دروغگویی عنوان شده است. پس به هیچ بهانه ای نمی توان دروغ گفت: دروغ برای هر کسی و به خصوص برای کسی که خود از زشتی دروغ می گوید زشت تر است اما کسی که خود مدعی زشتی دروغ و همچنین گوینده دروغ است در واقع دروغ و دروغگویی را برای دیگران زشت می داند و نه برای خود. چنین فردی با دروغ دیگر سعی می کند دروغ ثابت شده خویش را کتمان کند.

12. اخمو و عصبانی بودن، نشانه وقار نیست!        

یک رفتار زشت که به جهت تکرار زیاد، متاسفانه به عادت و فرهنگ فردی ما تبدیل شده؛ خود درگیری مزمن است. همیشه اخمو بودن و با عصبانیت برخورد کردن، ما را از دیگران جدا می کند. اگر مدیر یا بزرگتر یک خانواده هستید، بد نیست که شخصیت خود را از عینک دیگران ببینید. جدی بودن با عصبانی بودن متفاوت است. معمولاً آدم هایی که ایست قلبی یا سکته قلبی می کنند همان هایی هستند که با لبخند قهر کرده اند.

13. کمتر حرف درست بزنیم و بیشتر درست عمل کنیم 

در روزگاری که همه حرف خوب می زنند، خوب عمل کردن باید بیش از پیش مورد توجه مان باشد. یکی دیگر از رفتارهای زشت دیگری که می توان آن را کنار گذاشت، کمتر حرف زدن و بیشتر عمل کردن است. توفیق حرف های معلمان و مربیان تربیتی را باید در تربیت فرزندان و خانواده ایشان جستجو کرد. نکته دیگر، اظهارنظر نکردن درباره همه موضوعاتی که «می دانیم» یا «نمی دانیم» است! اولین گام خردمندی؛ تفکر و سکوت است.

 

منبع

 

گاهي ليوان را زمين بگذار

سید فخرالدین افضلی دوشنبه بیست و ششم فروردین ۱۳۹۲، 8:20

استادی درشروع کلاس درس، لیوانی پراز آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند. بعد از شاگردان پرسید:

 به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟

شاگردان جواب دادند:

 50 گرم ، 100 گرم ، 150 گرم

 استاد گفت:

 من هم بدون وزن کردن، نمی دانم دقیقا“ وزنش چقدراست. اما سوال من این است: اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه دارم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟

 شاگردان گفتند: هیچ اتفاقی نمی افتد.

 استاد پرسید:

 خوب، اگر یک ساعت همین طور نگه دارم، چه اتفاقی می افتد؟

یکی از شاگردان گفت: دست تان کم کم درد میگیرد. 

حق با توست. حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه؟

شاگرد دیگری گفت: دست تان بی حس می شود. عضلات به شدت تحت فشار قرار میگیرند و فلج می شوند. و مطمئنا“ کارتان به بیمارستان خواهد کشید و همه شاگردان خندیدند.

 استاد گفت: خیلی خوب است. ولی آیا در این مدت وزن لیوان تغییرکرده است؟

 شاگردان جواب دادند: نه

 پس چه چیز باعث درد و فشار روی عضلات می شود؟ درعوض من چه باید بکنم؟

 شاگردان گیج شدند. یکی از آنها گفت: لیوان را زمین بگذارید.

 استاد گفت: دقیقا“ مشکلات زندگی هم مثل همین است.

 اگر آنها را چند دقیقه در ذهن تان نگه دارید.

 اشکالی ندارد. اگر مدت طولانی تری به آنها فکر کنید، به درد  خواهند آمد.

 اگر بیشتر از آن نگه شان دارید، فلج تان می کنند و دیگر قادر به انجام کاری نخواهید بود.

فکرکردن به مشکلات زندگی مهم است... اما مهم تر آن است  که درپایان هر روز و پیش از خواب، آنها را زمین بگذارید.

 به این ترتیب تحت فشار قرار نمی گیرند، هر روز صبح سرحال و قوی بیدار می شوید و قادر خواهید بود از عهده هرمسئله و چالشی که برایتان پیش می آید، برآیید!

 دوست من، یادت باشد که لیوان آب را همین امروز زمین بگذاری.

زندگی همین است!

مشت خدا

سید فخرالدین افضلی چهارشنبه بیست و یکم فروردین ۱۳۹۲، 13:14

به نام خدا
دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت: مامانم
گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش.
بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر
بچه داد، بعد لبخندی زد و گفت: چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش
می‌دی، می‌تونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری.
ولی دختر کوچولو از جای خودش تکون نخورد، مرد بقال که احساس کرد دختر بچه
برای برداشتن شکلات‌ها خجالت می‌کشه گفت: “دخترم! خجالت نکش، بیا جلو
خودت شکلاتهاتو بردار”
دخترک پاسخ داد: “عمو! نمی‌خوام خودم شکلاتها رو بردارم، نمی‌شه شما بهم بدین؟ “
بقال با تعجب پرسید: چرا دخترم؟ مگه چه فرقی می‌کنه؟
و دخترک با خنده‌ای کودکانه گفت: آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!
————–
داشتم فکر میکردم حواسمون به‌اندازه یه بچه کوچولو هم جمع نیس که بدونیم
و مطمئن باشیم که مشت خدا از مشت ما بزرگتره
امام صادق علیه السلام در دعایی می‌فرماید:
یَا مُعْطِیَ الْخَیْرَاتِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ
أَعْطِنِی مِنْ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ مَا أَنْتَ أَهْلُه‏
ای عطا کننده‌ی خیرها! بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و به من خیر
دنیا و آخرت را ـ آن چنان که در خور تو است ـ عطا نما.
کافی، ج ۲، ص ۵۹

آنچه در سال جدید لازم است انجام دهیم

سید فخرالدین افضلی پنجشنبه پانزدهم فروردین ۱۳۹۲، 10:14

نکته: با نزدیک شدن به پایان سال از چند تن از اساتید و سیاسیون کشور خواستیم تا چند نکته را که در سال ۹۱ لازم بود مورد توجه قرار گیرد، حال آن که از آن غفلت ‌شد، اما آنقدر اهمیت دارد که سال بعد هم مورد توجه قرار گیرد، برای مخاطبان تابناک بنویسند. عمدتا فرمودند موضوع سختی است! اما فقط یک نفر گفت، موضوع سختی است، اما برایش وقت می‌گذارم و می‌نویسم؛ دکتر محمود سریع القلم استاد دانشگاه شهید بهشتی. 


وقتی با پیشنهاد تابناک روبه‌رو شدم، با شش دوست مشورت کردم و دو ساعت فکر. تصمیم گرفتم به جای چندین نکته، یک نکته را مطرح کنم که همه ما در سال ۱۳۹۲ کمتر حرف بزنیم و کمتر قضاوت کنیم. 


چرا این نکته؟ به نظر می‌رسد میانگین ایرانی‌ها تقریبا در مورد هم چیز و هم کس اظهار نظر می‌کنند؛ بعضا با قاطعیت. 


عبارات من نمی‌دانم، من اطلاع ندارم، من به اندازه کافی اطلاع ندارم، من مطمئن نیستم، من باید سئوال کنم، من باید فکر کنم، من شک دارم، من در این باره مطالعه نکرده‌ام، من این شخص را فقط یک بار دیده‌ام و نمی‌توانم در مورد او قضاوت کنم، من در مورد این فرد اطلاعات کافی ندارم، اجازه دهید من در این رابطه سکوت کنم، فردا پس از مطمئن شدن به به شما خبر می‌دهم، هنوز این مساله برای من پخته و سنجیده نیست و مشابه این عبارات در ادبیات عمومی ما، بسیار ضعیف است. تصور کنید اگر بسیاری از ما این گونه با هم تعامل کنیم، چقدر کار قوه قضائیه کم می‌شود. چقدر زندگی ما اخلاقی‌تر می‌شود و از منظر توسعه یافتگی چقدر جامعه تخصصی‌تر می‌شود. 


در چنین شرایطی، خبرنگار تلویزیون در مورد برنامه هسته‌ای، نظر راننده تاکسی را نخواهد پرسید. اقتصاد‌دانی که یک مقاله پزشکی را خوانده، خود‌درمانی نخواهد کرد و شیمی‌دانی که هر روز روزنامه‌ها را می‌خواند در مورد آینده اقتصاد ایران و وضعیت سیاسی چین اظهار نظر نخواهد کرد؛ چه سکوتی برقرار می‌شود! و همه به خود و مثبت و منفی برنامه‌های خود می‌پردازند و کمتر سراغ سر در‌آوردن از کارهای دیگران می‌روند؛ غیبت کم می‌شود و تهمت و توهین به حداقل می‌رسد. 


حضرت علی (ع) می‌فرمایند: مومن کسی است که با مردم تعامل کند تا دانا شود، سکوت کند تا سالم بماند و بپرسد تا بفهمد. یک دلیل ‌این که تولید ناخالص داخلی‌ آلمان بیش از دو برابر جمع تولید ناخالص داخلی ۵۵ کشور مسلمان است، این به خاطر تمرکز مردم به کار و فعالیت و کوشش‌های فردی است. 


اتفاقا چون بسیاری از ما برای خود کم وقت می‌گذاریم و خود را کشف نمی‌کنیم، به بیرون از خودمان و توجه دیگران نیازمند می‌شویم. به همین دلیل، نمایش دادن در میان ما بسیار جاری و قدرتمند است، چون در مورد خود نمی‌توانیم پنجاه صفحه بنویسیم، از انتقاد حتی انتقادی ملایم، خشمگین می‌شویم، چون احساسی بار می‌آییم و بنابر‌این ضعیف هستیم، اعتماد به نفسمان کم است. 

عموما ظاهر خود را می‌آراییم و در مخزن باطن ما، سه قفله باقی می‌ماند. افراد ضعیف جامعه ضعیف را به ارمغان می‌آورد. 


در برابر کم حرف زدن و کم قضاوت کردن، فکر و دقت قرار می‌گیرد. ارزش هر انسان مساوی با مقدار زمانی است که برای فکر، کشف خود و خلاقیت اختصاص می‌دهد. سکوت فراوان بهترین فرآورده کم قضاوت کردن است. در این مسیر، محتاج کتاب خواندن، گفت‌و‌گو و مناظره هستیم. با آگاهی و دانش می‌توان انسان بهتری بود و به همین دلیل، نیازمند آموزش هستیم. به امید روزی که تلویزیون کشور برای ارائه دیدگاه در ۲۵ موضوع مختلف از یک نفر استفاده نکند.

لینک به منبع

جملات الهام بخش برای زندگی (10)

سید فخرالدین افضلی شنبه سوم فروردین ۱۳۹۲، 10:54
یک...
یک درخت میتواند شروع یک جنگل باشد؛
یک لبخند میتواند آغازگر یک دوستی باشد؛
یک دست می تواند یاریگر یک انسان باشد؛
یک واژه می تواند بیانگر هدف باشد؛
یک شمع می تواند پایان تاریکی باشد؛
یک خنده می تواند فاتح دلتنگی باشد؛
امید می تواند رافع روحتان باشد؛
یک نوازش می تواند راوی مهرتان باشد؛
یک زندگی می تواند خالق تفاوت باشد؛

امروز آن "یک" باشید...

 

منبع

اصل قورباغه‌ای

سید فخرالدین افضلی شنبه بیست و ششم اسفند ۱۳۹۱، 10:45

اگر يک قورباغه  تيزهوش و شاد را برداريد و داخل يک  ظرف  آب جوش بيندازيد قورباغه چه کار مي کند؟

 
بيرون مي پرد! در واقع قورباغه فورا به اين نتيجه مي‌رسد که لذتي در کار نيست و بايد برود!

حالا اگر همين قورباغه يا يکي از فاميل‌هايش را برداريد و داخل يک ظرف آب سرد بيندازيد وبعد ظرف را روي اجاق بگذاريد و به تدريج به آن حرارت بدهيد قورباغه چه کار مي کند؟

استراحت ميکند...چند دقيقه بعد به خودش مي گويد: ظاهرا آب گرم شده است و تا چشم به هم بزنيد يک قورباغه آب پز آماده است.

نتيجه اخلاقي داستان!

زندگي به تدريج اتفاق مي افتد.ماهم مي توانيم مثل قورباغه داستانمان ابلهي کنيم وبه گرمای تدریجی آب عادت کنیم و وقت را از دست بدهيم وناگهان ببينيم که کار از کار گذشته است .همه ما بايد نسبت به جريانات زندگي مان آگاه وبيدار باشيم.

سوال؟
اگر فردا صبح از خواب بيدار شويد وببينيد که بيست کيلو چاق شده ايد نگران نمي شويد؟
البته که مي شويد!سراسيمه به بيمارستان تلفن مي زنيد: الو، اورژانس، کمک، کمک، من چاق شده ام!
اما اگر همين اتفاق به تدريج رخ بدهد، يک کيلو اين ماه، يک کيلو ماه آينده و... آيا باز هم همين عکس العمل را نشان مي دهيد؟ نه! با بي خيالي از کنارش مي گذريد.

براي کساني که ورشکسته مي شوند، اضافه وزن مي آورند، طلاق مي‌گيرند، يا آخر ترم  مشروط  مي شوند، اين حوادث دفعتا اتفاق نمي افتد يک ذره امروز، يک ذره فردا و سرانجام يک روز هم انفجار و سپس مي پرسيم: چرا اين اتفاق افتاد؟

زندگي ماهيت انبار شوندگي دارد. هر اتفاقي به اتفاق ديگر افزوده مي‌شود، مثل قطره هاي آب که صخره‌هاي سنگي را مي فرسايد.

اصل قورباغه‌اي به ما هشدار مي‌دهد که مراقب شرایطی که به آن عادت می‌کنید باشيد!

ما بايد هر روز اين پرسش را براي خود مطرح کنيم: به کجا دارم مي روم؟ آيا من سالمتر، مناسبتر، شادتر و ثروتمندتر از سال گذشته‌ام هستم؟ و اگر پاسخ منفي است بي‌درنگ بايد در کارهاي خود تجديد نظر کنيم.

خلاصه کلام شايد اين نکته رعب انگيز باشد اما واقعيت اين است که هيچ ثباتي در کار نيست يا بايد به جلو پيش برويد يا بلغزيد وپايين بيفتيد.
 
برگرفته از کتاب آخرين راز شاد زيستن
نوشته آندره متيوس

چکیده از کتاب این کارو نکن این کارو بکن

سید فخرالدین افضلی پنجشنبه هفدهم اسفند ۱۳۹۱، 10:19
>         1. اگه می‌خوای راحت باشی کمتر بدون و اگه می‌خوای خوشبخت باشي بیشتر بخون
>         2. تا پایان کار از موفقیت درباره آن با کسی صحبت نکن.
>         3. برای حضور در جلسات حتی یک دقیقه هم تاخیر نکن
>         4. قبل از عاشق شدن ابتدا فکر کن که آیا طاقت دوری .جدایی و سختی را داری یا نه ؟؟؟
>         5. سکوت تنها پاسخی است که اصلا ضرر ندارد.
>         6. نصیحت کردن فقط زمانی اثر دارد که 2 نفر باشید.
>         7. در مورد همسر کسی اظهار نظر نکن نه مثبت نه منفی.
>         8. نوشیدنی‌های داخل لیوان و یا فنجان را تا آخر ننوش.
>         9. در اختلاف خانوادگی حتی اگر حق با تو است شجاع باش و تو از همسرت عذرخواهی کن.
>         10. برای کودکان اسباب‌بازی‌های جنگی هدیه نبر.
>         11. نه آن‌قدرکم بخور که ضعیف شوی و نه آنقدر زیاد بخور که مریض شوی.
>         12. بدترین شکل دل تنگی آن است که در میان جمع باشی و تنها باشی.
>         13. شخص محترمی باش و بدون اطلاع به خانه و محل کار کسی نرو.
>         14. وجدانت را گول نزن چون درستی و نادرستی کارت را به تو اعلام می‌کند.
>         15. موقع عطسه کردن حتما از دیگران فاصله بگیر و از دستمال استفاده کن ولی با تمام وجود عطسه کن.
>         16. عاشق همسرت باش تا بهشت را ببینی.
>         17. کثیف نکن اگر حوصله تمیز کردن نداری.
>         18. بخشیدن خطای دیگران بسیار قشنگ است تجربه کردنش را به تو پیشنهاد می‌کنم.
>         19. همه جا از همسرت تعریف وتمجید کن حتی در جهنم.
>         20. با کارمندانت مهربان ولی قاطع باش.
>         21. غرور کسی رو نشکن چون مثل شیشه‌ی شکسته برای تو خطر آفرین است.
>         22. عمل خلاف را نه تجربه کن نه تکرار.
>         23. لبخند بزن مطب دکترها را خلوت می کند.
>         24. با شجاعت اقرار کن که اشتباه کردی.
>         25. هنر نواختن را یاد بگیر نواختن موسیقی در هیچ کشوری گدایی نیست.
>         26. هنگام صحبت کردن با دیگران به چشم آن‌ها نگاه کن تا پیام وکلام تو را درک کنند.
>         27. کسی را که به تو امیدوار است نا امید نکن.
>         28. براي کسی که دوستش داری در روز تولدش پیام تبریک برایش ارسال کن.
>         29. اولین خیر باش
>         30. با داشتن همسری خوب همه کس و همه چیز را یک‌جا داری.
>         31. در دفتر و منزل گل‌های زیبا داشته باش.
>         32. حساب‌داری و روش‌های آن‌را یاد بگیر.
>         33. تزریق سرم و آمپول را یاد بگیر.
>         34. وارد سیاست نشو.
>         35. عمر مد کوتاه است.
>         36. به سفر و هم‌سفر فکر کن.
>         تا ندانی نمی‌توانی پس بدان تا بتوانی


منبع اصلی

سال 91 رابا انتخاب هدفهای دشوار و تغییر سبک زندگی به بهترین سال زندگیمان تبدیل کنیم

سید فخرالدین افضلی شنبه نوزدهم فروردین ۱۳۹۱، 20:28
 هدف های سخت برگزینید!

 آیا اهدافی که برای دستیابی به آنها تلاش می کنید، خیلی دشوار هستند؟ احتمالا این طور نیست! به احتمال زیاد، آنها خیلی هم آسان هستند. اغلب مردم اهدافی معمولی و غیرمهم برای خود تعیین می کنند و حتی به آنها توجه نمی کنند، آنها را جدی نمی گیرند و به یاد نمی آورند. هدف های سخت برگزینید!

فکر کردم شاید اکنون زمان مناسبی باشد که درباره هدف های سال بعد بیندیشیم و سال بعد را به بهترین سال زندگیمان تبدیل کنیم. آیا اهدافی که برای دستیابی به آنها تلاش می کنید، خیلی دشوار هستند؟ احتمالا این طور نیست! به احتمال زیاد، آنها خیلی هم آسان هستند. اغلب مردم اهدافی معمولی و غیرمهم برای خود تعیین می کنند و حتی به آنها توجه نمی کنند، آنها را جدی نمی گیرند و به یاد نمی آورند.

 مارک مورفی، مشاور مدیریت، رویکرد بسیار متفاوتی را پیشنهاد می کند: "تا آن جا که ممکن است اهداف خود را دشوار کرده و اهدافی تعیین کنید که برای رفاه دایمی شما واقعا حیاتی هستند." چنین اهداف بلندپروازانه ای فعالانه شما را درگیر کرده و بر ذهنتان تسلط می یابند.

مردم اغلب درباره تغییر رفتار و دستیابی به اهداف اصلی خود همچون ترک سیگار، کاهش وزن و ارتقای شغلی تصمیماتی قطعی اتخاذ می کنند و سپس از دستیابی به آنها بازمی مانند. با این وجود، بعضی افراد به تعهداتی که به خودشان داده اند وفادار مانده و به اهداف خود دست می یابند. آنها به این دلیل موفق می شوند که اهدافی دشوار برای خود تعیین می کنند، اهدافی که انگیزاننده، چالش آور و تشویق کننده هستند. در مطالعه ای، تنها ۱۳ درصد پاسخ دهندگان فکر می کردند که اهدافشان به آنها کمک کرده که بهترین آن چه در توان دارند باشند. بسیاری از افراد، اهداف پیش پا افتاده ای برای خود در نظر می گیرند که به سرمایه گذاری شخصی تمام و کمال از نظر زمان، انرژی و هدف نیاز ندارد. اگر نسبت به اهداف خود بی اشتیاق باشید، یا این اهداف حیاتی و انگیزاننده نباشند، انگیزه واقعی در شما ایجاد نمی کنند. در عوض، اهداف سختی برای خود تعیین کنید که "خالصانه، زنده، ضروری و دشوار" باشند. اگر هدفتان برای شما مهم نباشد و چیزی نباشد که واقعا می خواهید، احتمالا به آن نخواهید رسید. از طرف دیگر، اگر هدفتان همه چیز شما باشد، برای دستیابی به آن زمین و آسمان را به هم می دوزید. با وجودی که اپل مرتب شگفتی های تکنولوژیکی می آفریند، اما هر گام جدید اهمیت زیادی برای مدیر ارشد اجرایی آن یعنی استیو جابز داشت. برای مثال، او آی پد را "مهم ترین کاری می دانست که تاکنون انجام داده است." افرادی که مانند جابز شدیدا به اهدافشان اهمیت می دهند با کلماتی مانند "هیجان انگیز، بی صبرانه و دیوانه وار" درباره آن صحبت می کنند. با این وجود، مردم مایل نیستند که برای دستیابی به اهدافی که دیگران – همسر، مدیر یا دوستان برای آنها تعیین کرده اند، سخت تلاش کنند.

 برای دستیابی به اهداف، باید بتوانید به صورت واضح تصور کنید که اتمام موفقیت آمیز کار چگونه زندگی شما را تغییر خواهد داد. وقتی جابز در حال برنامه ریزی آی پد بود، فیلمی را در ذهن خود می دید که تصویری از مشتریان خوشحال اپل در حال تماشای فیلم، مطالعه یا جست وجو در وب به وسیله آی پد بود.

 انسان ها مخلوقاتی دیداری هستند. فقط وقتی چیزی را می بینید، آن را واقعا باور می کنید؛ بنابراین، "دیدن، مساوی است با باور کردن." وقتی بتوانید چیزی را در ذهن خود مجسم کنید، درک بهتری از آن پیدا می کنید. مطمئنا، تجسم بصری بسیار واقعی تر از نوشتار است. وقتی مردم به واسطه شنیدن، مطلبی را یاد می گیرند، سه روز بعد تنها ۱۰ درصد آن اطلاعات را به یاد می آورند. با این وجود، اگر تصویری در آن لحاظ کنید، میزان یادآوری به ۶۵ درصد افزایش می یابد.

 شما فردی پرمشغله با ذهنی پرمشغله هستید. برای این که اهداف خود را از مشغله های ذهنی و میلیون ها مساله مهم و داده متفاوت که برای جلب توجه شما سروصدا می کنند، متمایز نگه دارید، تصویر واضحی از آن در ذهنتان ایجاد کنید. بنابراین اگر هدف شما کاهش ۱۵ کیلوگرم از وزنتان است، خود را به شکل فردی بسیار لاغرتر تجسم کنید. خود را با لباس های زیبا که اکنون به خاطر اضافه وزن نمی توانید بپوشید، مجسم کنید. این تصاویر جاندار و ایده آل از خود را در ذهنتان داشته باشید و در طول روز دایم به آنها فکر کنید. این کار امکان دستیابی به هدفتان را افزایش می دهد. جان بخشی به اهداف شامل «تصویرسازی، تجسم، رویاپردازی و خیال پردازی» است. هر چقدر تغییرات زندگی خود را بر اثر دستیابی به اهداف بیشتر در ذهن خود تجسم کنید، احتمال دستیابی به آنها بیشتر می شود. برای "جان بخشیدن" به اهداف خود، تا جایی که ممکن است از تصاویر، نقاشی ها، تصورات و حفظیات کمک بگیرید. یادآورهای دیداری را در قسمتی از اداره یا خانه خود بگذارید که بیشترین اثر را بر شما داشته باشد.

 تصاویر بصری شما لازم نیست خیلی رویایی باشند. اگر می خواهید سیگار را ترک کنید، رویایی به سادگی نشستن پشت میز صبحانه و لذت بردن از یک فنجان قهوه بدون سیگار و زیرسیگاری کافی است.

خود را فرد مطلوبی تصور کنید که می خواهید پس از دستیابی به هدف آن گونه باشید. تا حد ممکن این تصویر را واضح و شفاف کنید. دیدن، مساوی با باور کردن است. و با این که تصاویر بسیار بهتر از واژه ها هستند، علاوه بر تجسم واضح اهداف، نوشتن آنها نیز می تواند مفید باشد. اهداف شما باید اهمیتی مانند مرگ و زندگی برایتان داشته باشند.

 شایعات حکایت از آن دارد که جابز در دوران نقاهت پس از جراحی پیوند کبد، آی پد را تکمیل و نهایی کرد.

 تعیین اهداف دور، که تا مدت ها بعد برنامه ای برای پرداختن به آنها نداشته باشید، کار آسانی است. همین حالا و بدون هیچ هزینه ای هم می توانید بگویید که چه کارهایی در آینده انجام خواهید داد. وقتی زمان تلاش برای دستیابی به هدف فرامی رسد، باز می توانید زمان را به تعویق بیندازید. از آن جا که می توانید این فرایند را بارها و بارها تکرار کنید، در نهایت به تعلل عادت خواهید کرد که اهداف شما را به خطر انداخته و حرکت شما را تحلیل می برد. در یک مطالعه تحقیقاتی، ۹۴ درصد پاسخ دهندگان گفتند که "تعلل و طفره رفتن به شادی آنها صدمه رسانده است." و قطعا چنین است. برای مثال، افراد چاقی که کاهش وزن خود را به تاخیر می اندازند، ممکن است به انواع بیماری ها دچار شوند. باید نسبت به اهداف خود حس فوریت داشته باشید وگرنه هیچ وقت به واقعیت تبدیل نمی شوند.

 متاسفانه، جاه طلبی های فعلی بسیاری از افراد، بیشتر از اهداف آینده برایشان اهمیت دارد. بنابراین، آنهایی که درباره اهدافشان جدی نیستند، مرتبا آینده را به عقب می رانند. بی توجهی به آینده به این معنی است که در آینده نیز احتمال حرکت شما با امید دستیابی به نتایج بزرگ بسیار کم است.

 بسیار خوب، شما هدفی واقعا دشوار برای خود تعیین کرده اید و برای پیگیری آن آماده اید. قدم بعدی چیست؟ تاریخ اتمام آن را مشخص کنید، برای مثال، یک سال بعد از شروع کار، وقت دستیابی به اهداف است. وقتی تاریخی را تعیین کردید، این بازه زمانی را به دو قسمت تقسیم کنید (در این مورد، دو بازه ۶ ماهه) و از خودتان بپرسید: "در ۶ ماه اول باید چه کارهایی انجام دهم تا بدانم که در مسیر دستیابی کامل به هدف دشوار قرار دارم؟" اکنون، این محدوده را نیز به دو قسمت سه ماهه تقسیم کنید و مجددا همان سوال را از خود بپرسید. سپس بازه ای ۶ هفته ای برای خود در نظر بگیرید. تقسیم هر بازه جدید به دو قسمت کوتاه تر و پرسیدن آن سوال را تا زمانی ادامه دهید که به یک هفته و یک روز برسید. هر روز از خودتان بپرسید: "امروز باید چه کارهایی انجام دهم تا بدانم که در مسیر دستیابی به هدف دشوار قرار دارم؟" با این روش کنترل کارها، می توانید هم اکنون تلاش خود برای دستیابی به اهداف را آغاز کنید. به علاوه، این روند مسیری شفاف در اختیار شما قرار می دهد و یادآوری می کند که دستیابی به هدف دشوار نیازمند توجه متمرکز و کار روزانه است. یک نکته مفید دیگر: برای پیگیری هدف خود از دوستی کمک بگیرید؛ دوستی که بتوانید با او تماس گرفته و شما را از نظر روحیه حمایت کند. هدف از این تماس، صرف داشتن مکالمه ای خوشایند نیست. بلکه، این دوست به شما کمک می کند تا دایم بر هدف خود تمرکز کنید. دوست شما باید آمادگی این را داشته باشد تا مرتب سوالاتی مربوط به هر یک از جنبه های هدف دشوار از شما بپرسد: برای مثال می توانید بپرسید: "چرا به هدف خود اهمیت می دهید؟" در مورد جنبه تحرک و زنده بودن هدف بپرسید: "دستیابی به هدف چگونه است و چه احساسی در شما ایجاد می کند؟" برای تمرکز بر جنبه الزام، بپرسید: "چرا همین الان باید به این هدف برسید؟" برای شناخت جنبه دشواری هدف، بپرسید: "برای پیشرفت هدف خود، امروز چه کاری انجام دادید؟" با این سوالات می توانید بر هدف دشوار خود متمرکز شوید، نه این که فقط برای دستیابی به آن امیدوار باشید. هر چقدر تغییرات زندگی خود را بر اثر دستیابی به اهداف بیشتر در ذهن خود تجسم کنید، احتمال دستیابی به آنها بیشتر می شود.

***

تغییر سبک زندگی

برای رسیدن به هدفتان آیا این سبک زندگی و این برنامه روزانه یا هفتگی و ... برای رسیدن به هدفتان مطلوب است؟


این الگو ابداع “ پروچاسکا “ و “ دیکله منته “ می باشد که معتقدند امروزه هرشخصی برای تغییر رفتار از پنج مرحله عبور می کند:

· مرحله پیش از تفکر ( شخص قصدی برای تغییر سبک زندگی خود ندارد)

· مرحله تفکر ( شخص تصمیم می گیرد که روش زندگی خود را عوض کند)

· مرحله آمادگی ( شخص می تواند تغییرات کوچکی در شیوه زندگی خود به وجود آورد و می آورد)

· مرحله عمل ( شخص به شکل فعال در زندگی جدید درگیر و مشغول شده است)

· مرحله نگهداری ( شخص می کوشد این تغییر زندگی موجود به زندگی مطلوب را در زمان نگهدارد)

***

 ارزیابی روزانه اهداف 

این قسمت از تجارب شخصی خودم هم هست و خیلی روش موفقی است.

بر اساس هدفتان شما لیست کارهای روزانه، هفتگی و ماهیانه را تنظیم کنید. مثلاً لیست روزانه کارهایی که باید در هر روز انجام دهید را دارید و در روزهای متوالی و پایان هر روز به آن نمره می دهید. مثلاً اگر در جهت هر هدفی مثبت گام بر داشته اید بین نمره صفر تا بیست به خودتان نمره بدهید. برخی اوقات در راستای هدفتان گام بر نمی دارید صفر میگیرید. برخی اوقات خلاف هدف می روید فرض کنید هدفتان ترک عادت چت کردن بی هدف باشد و روزی این کار را کردید پس باید به خودتان نمره منفی بدهید. این جرات را داشته باشید.

دست آخر این نمرات مثبت و میل به افزایش آن است که شما را اتوماتیک تشویق به پیشبرد کار را دارد.

***

به خودتان جایزه بدهید  یا خودتان را تنبیه کنید:

اگر مثبت های شما زیاد شد به خودتان جایزه بدهید. مثلاً تفریح مطلوب (البته در راستای هدف) را برای خودتان پایان هفته یا حتی بازار و دیدن از بازار و غیره یا خودتان را تنبیه کنید. مثلاً اگر قرار بوده به منزل دوستتان شب نشینی بروید تلخی نرفتن را برای خود بخرید.

 

 

منابع:

- مجموعه مطالعات سالهای مختلف و تجربیات عملی نویسنده سایت (دکتر س. ف. افضلی)

- مجله موفقیت

- کتاب "هدف های سخت" . هنوز به فارسی ترجمه نشده است.

- وبلاگ

Google


در اين سايت
در كل اينترنت
وبلاگ-کد جستجوی گوگل
بیوگرافی
محیط زیست، منابع طبیعی، خاک (دکتری تخصصی)، هیئت علمی دانشگاه شیراز
دارای مدرک مشاور حرفه ای کسب و کار(اقتصادی و سرمایه گذاری)،منتورینگ استارتاپ، دارای مدرک و سابقه اجرائی-تحقیقاتی و مربی پدافند غیر عامل،  HSE

مشاهده نحوه تماس و تازه های اینستاگرام، لینکداین و ... در لینک زیر:
https://zil.ink/drafzali.s.f
آخرین نوشته‌ها