تجمیع دانشکده های دانشگاه شیراز - قسمت اول: ایاب و ذهاب


دانشگاه شیراز یکی از دانشگاههای معتبر در ایران و جهان بوده است که علیرغم مشکلاتی که گریبانگیر آن بوده است ولی در سالهای پس از انقلاب نیز توانسته از جایگاه علمی خود دفاع شایان توجهی بنماید. نام قبلی دانشگاه در رژیم سابق دانشگاه پهلوی بوده است و در رژیم سابق یکی ازدانشگاههای مورد توجه حکومت بوده که بحث آن و چرائی آن جدای از این مبحث است اما در سالیان اخیر به نظر اینجانب نتوانسته است در رقابت با دانشگاههای نظیر و حتی کوچکتر لااقل در زمینه های رفاهی (نه علمی) چندان برتری داشته باشد که شاید یکی از دلایل آن همین موضوع مورد بحث باشد.
دانشکده های دانشگاه شیراز در سراسر شهر شیراز پراکنده هستند. دانشکده علوم پایه و ادبیات نزدیک مقبره حافظ یعنی چهارراه ادبیات، دانشکده معماری و هنر در معالی آباد، دانشکده کشاورزی ( و رشته های منابع طبیعی) و دامپزشکی بیرون از شهر و نزدیک روستای باجگاه، دانشکده های مهندسی، مکانیک، برق و ... خیابان ملاصدرا و... اگر به این لیست دانشکده های اقماری مثل شهرداراب که پس از سالها هنوز هم از اعضای هیئت علمی دانشکده های شهر شیراز استفاده می کنند علاوه کنیم قضیه بسیار عجیب و ازطرفی مسئله بغرنج تر خواهد شد. جهت تداعی ذهنی بهتر به نقشه شهر شیراز و استان فارس توجه فرمائید (البته اگر برخی از نقاط اشاره شده در پاراگراف بالا در نقشه مشخص باشد و از نقشه شهر بیرون نباشد!!).
قسمت اول: ایاب و ذهاب
پر واضح است که یکی از مسائل بزرگ دانشگاه شیراز با توجه به شرحی که از مسئله داده شد هزینه بسیار بالای ایاب و ذهاب است. این مساله نه تنها بار بسیار بزرگ مالی بر دوش دانشگاه گذاشته است بلکه مشکلات عدیده ای را نیز از جهات مختلف آموزشی، رفاهی بر هم زده است که در بحثهای آینده به آن پرداخته خواهد شد. نا گفته پیداست که مهمترین بخش این صورت مساله که حتی دارای اولویت بیشتری نسبت به هزینه ایاب و ذهاب است امنیت جانی نخبگان شهر شیراز است. بعنوان مثال اگر از خطرات بروز تصادفات درون شهری در خوشبینانه ترین حالت صرفنظر کنیم خطر تصادفات جاده های برون شهری را نمیتوان نادیده گرفت. بعنوان مثال به تردد روزانه بالای دو هزار نفر بین شیراز و دانشکده کشاورزی (و منابع طبیعی) و دامپزشکی توجه کنید! هر چند این امر برای ساکنان این دانشکده ها به امری روزمره تبدیل شده است اما این مساله جای بسی تامل است آنهم با وجود گردنه مسیر و...آیا به ارزش گذاری مالی یک فرد دارای مدرک دکتری، کارشناسی ارشد و کارشناسی که بنا بر برخی آمار یک شخص دکتری بالای میلیارد تومان ارزش برای کشور دارد توجه نموده اید؟ هر چند جان انسانها با پول قابل قیاس و ارزش گذاری نیست.
در اینجا بد نیست با خاطره ای بحث این قسمت را تمام کنم هر چند بحث به دلیل مطرح شدن در این وبلاگ جمع و جور بسیارناقص بود. خاطره: در مقطعی که دردانشکده کشاورزی یعنی در باجگاه دوره کارشناسی ارشد می گذراندم و بنا به مسئولیت دانشجوئی ام پیگیر تشکیل کلاسهای عمومی و علوم پایه دردانشکده کشاورزی بودیم موفق به اخذ این موافقت نشدیم. یعنی مخالفت شد. یکی از دلایل، به خطر افتادن جان اساتید عزیزی که قرار بود تجربه رفت و آمد از دانشکده علوم و ... به باجگاه یعنی دانشکده کشاورزی و دامپزشکی را داشته باشند، عنوان شده بود که البته از طرف برخی از ایشان عنوان شده بود. به هر حال شاید برخی این مورد را انکار کنند- از سر حس انساندوستی و اینکه شما هیچ فرقی با بقیه ندارید- ولی به هر حال واقعیتی است که البته صحیح و قابل احترام هم هست اما...