سید فخرالدین افضلی
شنبه سیزدهم تیر ۱۳۸۸، 12:33

یکی از مطالبی که حس نوشتن را در آدم تحریک می کند تکرار یک موضوع است خاصه آنکه آن موضوع هم معضل باشد. امروز برای بار چندم به من ثابت شد که شیراز تاکسی خیلی کم دارد. وقتی من برای مسیر روتینی که به فلکه نمازی ختم می شود حدود ۱۵ دقیقه منتظر باشم و دست آخر به ماشین شخصی روی بیاورم دیگر جای پرسشی نیست و قضاوت قبلی بنده را تائید می کند. بد نیست با اضافه کردن تاکسی مشکل بیکاری هم حل شود. از موضوع رنگ تاکسیهای شیراز که با کشور هماهنگ نیست و مثلاً رنگ فسفری که در سایر نقاط ایران تداعی راننده زن است در اینجا بیمورد می شود می گذریم اما ایکاش تاکسیمتر بر روی تاکسی ها نصب می شد و البته بر کارکرد آنها نظارت می شد تا مشکل اجحاف مسافران و گرانفروشی هم در این زمینه حل می شد. اگر رد و بدل شدن پول در تاکسی ها هم مثل برخی اتوبوسهای واحد و یا شاید هماهنگ با آنها کارتی می شد اینهمه دعوا بین مسافر و راننده بر سر پول خرد اتفاق نمی افتاد. البته حکایت خصوصی شدن واحدهای اتوبوس شهری شیراز و بی کیفیت شدن آنها هم حکایت دیگری داردکه اگر وقت کنم در مورد آنهم خواهم نوشت چون همین مورد استفاده از تاکسیها را بیشتر می کندو به معضل کمبود آن دامن می زند.