یک پاراگراف

گاه نوشته های من

دم خروس و مدیریت شهری شیراز

سید فخرالدین افضلی جمعه هشتم بهمن ۱۳۸۹، 3:14
  • روی بد سکه:
    • انتهای غربی بلواررحمت، بلوار رحمت بلواری است در جنوب شهر که دارای 8 باند اصلی و محلی عبور خودرو است به ناگاه و بواسطه یک چراغ قرمز به چند خیابان کوچک وصل می شود! 
    مابقی رینگ کجاست؟ انتهای بلوار هاشمی به 4 لاین فرعی با شیب زیاد منتهی می شود. 8 لاین خود بلوار هم روی پل به 4 لاین تبدیل می شود! و...
  • کمربندی شیراز: هر روز قربانیان بیشتری می گیرد. یکی از مسئولین شهرداری شیراز در روزنامه خبر پنجشنبه گفته بود اگر اداره راه این جاده را بعنوان یکی از خیابانهای شهر به ما بدهد چنان می کنیم و چنان! دو نکته: اول اینکه واقعاً دیگر این جاده کمربندی برای شیراز نیست چون محله های پرجمعیت دورو بر این جاده هستند و دوم این تعارف مسئولین است که به بهای جان شهروندان بیشتری منجر می شود و تا کی می خواهد ادامه داشته باشد؟
  • زباله اینجا آنجا همه جا: متاسفانه پولدار بودن مترادف پاکیزه بودن نیست! هنوز کوچه ها و خیابانهای شهر زباله موج می زند! و البته من چون درس مستقیم زباله یعنی "مدیریت مواد زائد جامد" را در دانشگاه شیراز تدریس می کنم کمی بیشتر به این مساله حساس شده ام. چرا هنوز شهرداری شیراز نمی تواند طرح جمع آوری مکانیزه زباله راس ساعت 9 شب را اجرائی کند؟ این واقعاً از دید من خیلی مهم است. و البته این یکی از دهها نکته مهم است. چرا وقتی صبح جمعه به محلهای تفریحی مثل بلوار چمران می روی پر از زباله است. کسی نباید سطل زباله را خالی کند؟ من در این مورد بیشتر نمی نویسم. فقط جالب اینکه دانشجویانی که درس بالا را می گذرانند می توانند صدها صفحه در باب کارهای مختلف که نمی شود یا اشتباه انجام می شود بنویسند. اگر می گوئید شهرداری بودجه ندارد کمی بیشتر بمانید و تا آخر بخوانید!
  • تاریکی و روشنائی جزیره ای: در راه عبور از بلوار پاسداران به میدان معلم از روی رو گذر مطهری عبور می کنی، چرا روی روگذر تاریک است؟ چرا پایه های چراغ برق گم شد؟ از جاده بوشهر و روگذر کمربندی هم که می گذری همین است! رو گذر چهار راه زندان هم همین وضع است. از روگذرها که بگذریم می رسیم به معالی آباد. جای اعیان نشینهای شهر. میدان احسان! خیلی ها می پرسند این ساختمان چه شخصی است که شهرداری نتوانسته خرابش کند و طرح قشنگی برای میدان بزند؟ خبر ندارد این همان طرح است! بلوار را ادامه می دهیم یکباره بلوار فانتزی که البته همه اش بوته "رزماری" وسط آن کاشته اند منتهی می شود به یک خط برجسته پلاستیکی و البته تاریکی! تاریکی تا آنطرف که می شود بلوار پرحادثه چمران باز ادامه دارد! خبری از تیرهای چراغ نیست. وارد بلوار چمران می شوی. جائی که هر از چندگاهی جان چند نفر را می گیرد. یکی از مسئولین یا اعضای شورای شهر بودند که پشت بند یکی از همین حوادث خونین گفته بود: مردم "با فرهنگ" ما تحمل سرعت گیر را ندارند و شایسته آن نیستند و باید به این علاقه رانندگی با سرعت بالای آنها احترام گذاشت؟؟؟ حاشیه تاریک چمران نیز از آن حکایت هاست که بر همین اساس میهمانهائی که از شهرهای دیگر آمده بودند می گفتند چرا شیراز شبهای تاریک دارد؟ البته پشت بند تاریکی می شود گفت امنیت و ضعف آن که حادث می شود.
  • شهری از اتصال چند شهرک: آنقدر تفاوت برخورد و امکانات شهری در شیراز گوناگون است که برخی دوستان نظر دارند که شهر شیراز انگار چند شهرک است که با چند جاده بهم متصل شده است.
  • عادت به غلط: یکی از عجایب دیدنی شهر برای توریستها وضعیت هدایت ترافیک و هندسه آن است یعنی ساختار خیابانها و چهار راهها. به نظر من نباید همه اش گفت مردم رانندگی بدی دارند! مقدار زیادی به ساختار قدیمی و عدم توسعه جاده های درونشهری هم مربوط می شود.مثلا به چهار راه "خلد برین" که برسی می بینی هر ماشین به یک سمت است و چند چراغ قرمز و روشن کنار هم! نمازی هم وضع بهتر ندارد و البته چندین جای دیگر. بلوار ها هم پر است از دوربرگردانهای غیراستاندارد که خود یکی از موانع ترافیکی و علتهای اصلی تصادفات محسوب می شوند و این چنین وضعیتی شاید الان در شهرهای کوچک سایر استانها فقط دیده شود. عادت کرده ایم به این ناهنجاریهای ترافیکی! عادت کرده ایم به نانوائی که از نانی که از تنور می آورد فقط یک سوم را به مشتری میدهد و بقیه را زیر میز می گذارد علیرغم اتلاف وقت آنهائی که در صف ایستاده اند ولی چیزی نگوئیم! عادت کرده ایم به ساندویچی که سر فاضلاب رو شوئی را توی پیاده رو بگذارد و چیزی نگوئیم! عادت کرده ایم در اتوبوسهای کثیف و تاکسیهای کثیف و بدبو (شاید به ناچار) بنشیتنیم! عادت کرده ایم ببینیم در روز روشن گوشت قصابی به هر نحوی به یخچال منتقل می شود بدون رعایت بهداشت! عادت کرده ایم به اینکه پلیسهای راهنمائی و رانندگی فقط نظاره گر باشند با موبایل حرف بزنند و حتی با هم چند تا چند تا گپ بزنند! عادت کرده ایم بترسیم ازشان شکایت کنیم چون ممکن است بیخودی پلاک خودروی ما را اعلام جریمه کنند! عادت کرده ایم که سر هم برای انجام وظیفه منت بگذاریم و منت پذیر باشیم! عادت کرده ایم "دم نزینیم" چون دردسر دارد حتی اگر متخصصی باشیم و بر اساس اصول علمی بینیم چیزی غلط است و سکوت می کنیم یا اینکه حالش را نداریم یا از دردسرهای بعدی آن میترسیم یا از بس گفتیم و کسی گوش نداده سرخورده شده ایم. شاید به من و شما بعنوان شهروند شیرازی بر بخورد چون ما در این شهر عادت کرده ایم به برخی عادات غلط که ترافیکی نمونه آنست! چیزی که از نظر اصول تربیتی و اسلامی نکوهش شده است ولی متاسفانه نا خودآگاه حادث می شود.
  • چه کسی پاسخگوست؟: بعنوان شخصی عادی از طریق 118 سعی کنید به اطلاعات حرکت اتوبوسها از طریق روابط عمومی ترمینالهای مسافربری دسترسی پیدا کنید. پس از چند تماس موفق می شوید؟ آیا محدودیت زمانی پاسخگوئی منطبق بر نیاز استفاده از خدمات است؟
  • شهردار خود باشیم: این جمله دو معنای کاملاً متفاوت دارد. یکی اینکه نکاتی را رعایت کنیم و در اداره شهر کمک کنیم. نکته دوم که بیشتر مصداق دارد این است که اگر در کوچه ای سکونت دارید می توانید جلوی آن زنجیر بیاندازید و نگهبان بگذارید! میله محدود کننده عرض عبور خودرو بگذارید شاید شما دوستدار پراید با عرض کم باشید عریض تراز آن ممنوع! سرعت گیر، گودبرداری و غیره پیش کش. کسی هم هست بیاید بگوید آنجا چه خبر است؟ یادم هست کنار یکی از بلوارهای اصلی وانت نیسانی قارچ فروشی می کرد. چون ترافیک شدیدی به دلیل همین کار ایشان و البته همکاران ایشان بوجود آمده بود رانندگان و مردم شاکی بودند. دیدم اتومبیل مزدای شهرداری ویژه سد معبر در لاین کناری نگه داشت. کنجکاو شدم و به بهانه خرید قارچ، نزد وانت رفتم. دیدم مامور فقط قصد خرید دارد. البته فروشنده نیز با چشم به نفری که پول می گرفت اشاره کرد و پولی از ایشان نگرفت!

روی فانتزی سکه:

  • بازدیدهای مسئولین محترم بخصوص شهرداری از کشورهای مختلف جهت ان شا الله انتقال تکنولوژی در جهت رفاه شهروندان (برخی شهروندان)
  • تجهیز برخی پلهای هوائی متوالی به آسانسور؟؟؟
  • نقاشی هفت رنگ دیوارهای شهر(البته در پی ایرادی که معاون رئیس جمهور از در و دیوارهای شهر در سفر قبلی رئیس جمهور گرفتند!)
  • احداث "ترینهای" تونل توسط شهرداری! در سطح کشور
  • چپ و راست تبدیل چمن کاریها به گلکاریها (که مراقبت بیشتری می خواهد)
  • و ....

دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را! نظر شما چیست؟

به عقیده من مشکل اصلی، نبود پول نیست! مشکل اصلی، فرهنگ شهروندی نیست. شهروندان شیرازی در طول تاریخ فرهنگ پربار خود را بارها در جهان ثابت نموده اند. کم لطفی است چنانچه قحط مدیر مسئول را با دیگر واژه ها لاپوشانی کنیم و دست مدیران توانمند را لای چرخ پوسیده ارابه حسادت فشار دهیم. هر کدام از این سازمانها و شهرداری و غیره باید باور داشته باشد که فقط آنها نیستند که باید در کانون تفکر شهری و غیره نقش داشته باشند. فارس و شیراز یعنی همه مردم، از متخصص و دانشگاهی تا صنعتگر که تک تک آنها باید در اداره آن نقش داشته باشند. شیراز یعنی حافظ ... یعنی شاهچراغ ... یعنی دانشگاه پرآوازه شیراز و علوم پزشکی با دانشمندان جهانی اش ... یعنی صنایع الکترونیک و پتروشیمی و دایتی .... یعنی پل زرگری و سه راه دارلرحمه ... و ... یعنی من و تو...اتفاقاً باید مدیر خوب اگر هم نیست وارد کنیم کاری که کلان شهر ها می کنند. در طول تاریخ بهترین دانشمندان زینتگر دربارها بودند یعنی مثل جواهر داشتن بهترینشان مد بود هر چند منتقد پادشاهان بودند. الان هم هر کشوری، هر جائی افراد متفکر و باذوق بیشتری داشته باشد بی تعارف برنده است. رویکرد فعلی مسئولین کشوری نیز به دلیل همین باور است. البته آدم متفکر و کسی که سرش به تنش بیارزد هم کار کردن با وی معمولاً سخت است ولی ثابت شده به خیلی چیزهای دیگر میارزد. نفعش بیشتر از ضررش است. باید کار بخواهیم نه حرفهای روزنامه پرکن با تاریخ مصرف یکسال! برنامه جامع 100 ساله بریزیم و بر اساس آن ارزیابی کنیم تا از ریل خارج نشویم چون اگر خارج شویم کل قطار آسیب می بیند نه کوپه اولی!

Google


در اين سايت
در كل اينترنت
وبلاگ-کد جستجوی گوگل
بیوگرافی
محیط زیست، منابع طبیعی، خاک (دکتری تخصصی)، هیئت علمی دانشگاه شیراز
دارای مدرک مشاور حرفه ای کسب و کار(اقتصادی و سرمایه گذاری)،منتورینگ استارتاپ، دارای مدرک و سابقه اجرائی-تحقیقاتی و مربی پدافند غیر عامل،  HSE

مشاهده نحوه تماس و تازه های اینستاگرام، لینکداین و ... در لینک زیر:
https://zil.ink/drafzali.s.f
آخرین نوشته‌ها