یک پاراگراف

گاه نوشته های من

روز تصادف تا باجگاه با نقش چراغ روشن اما فقط خاطره می ماند

سید فخرالدین افضلی چهارشنبه بیست و ششم مهر ۱۳۹۱، 23:31
امروز روز تصادف بود! صبح که از کمربندی تا دانشکده کشاورزی(باجگاه) آمدم سه تصادف و برگشت هم یک برگردان شدن را دیدم. خلاصه تا خونه خیلی استرس داشتم.

البته باید عادت کنیم. چون هم اینکه دانشکده منابع طبیعی به جای ارم باید توی باجگاه احداث بشه اونهم به دلیل اینکه بعضی وقتا یک چراغ باید تا صبح روشن بمونه (حرف دکتر هاتف برنامه ریز دانشگاه شیراز که نه جون ماها و نه پول بیت المال واسش مهم نیست و ما باید تا اطلاع ثانوی نقش چراغ رو بازی کنیم) و نه کسی به فکر بهسازی و تعریض کمربندی شهر شیرازه هر چند باید منتظر گذاشتن چراغ راهنمائی تو جاده مرودشت به دلیل ازدحام زیاد باشیم!

---

اینهم شعر قشنگیه!

در گذرگاه زمان
خیمه شب بازی دهر
با همه تلخی و شیرینی خود می گذرد
عشق ها می میرند
رنگ ها رنگ دگر می گیرند
...و فقط خاطره هاست
که چه شیرین و چه تلخ
دست ناخورده به جا می مانند
"مهدی اخوان ثالث"

Google


در اين سايت
در كل اينترنت
وبلاگ-کد جستجوی گوگل
بیوگرافی
محیط زیست، منابع طبیعی، خاک (دکتری تخصصی)، هیئت علمی دانشگاه شیراز
دارای مدرک مشاور حرفه ای کسب و کار(اقتصادی و سرمایه گذاری)،منتورینگ استارتاپ، دارای مدرک و سابقه اجرائی-تحقیقاتی و مربی پدافند غیر عامل،  HSE

مشاهده نحوه تماس و تازه های اینستاگرام، لینکداین و ... در لینک زیر:
https://zil.ink/drafzali.s.f
آخرین نوشته‌ها